تبیین منظومۀ فکری رهبری
صبح زود به مقر ساواک منتقل شدم و تا عصر در آنجا ماندم. در طی این مدت از من بازجویی شد که چند ساعت طو
دقایقی پس از آنکه مرا در سلول انداختند، در سلول باز شد و یک نظامی وارد شد. بعداً فهمیدم نامش استوار زمانی است. پنج مامور دیگر هم با همین درجه به نوبت طور نوبتی نگهبانی زندانیان را انجام می‌دادند. دو تن از آنها‌ میان زندانیان خیلی معروف بودند؛ یکی همین استوار زمانی بود و دیگری رئیس این گروه یعنی استوار ساقی بود. استوار زمانی وارد شد و گفت با خود چه داری؟ گفتم می‌توانی بگردی. او شروع کرد به بازرسی و گشتن... برخورد[ او] به روشنی نشان می‌داد که این مرد قصد کمک به من دارد... رفت و تنها ماندم. به قرآن پناه بردم و با صدای بلند قرآن خواندن پرداختم. در تلاوت من نشانه‌ای از لهجه فارسی نیست و این شبهه را القا می‌کند که یک عرب در حال تلاوت است. همانطور که مشغول تلاوت بودم، دیدم فردی پوشش سوراخ کوچک در را پس زده و به من می‌نگرد. رفت و یکی دیگر آمد... بعداً فهمیدم آنها از تشکیلاتی بودند که جبهه آزادی‌بخش عرب نامیده می‌شد. @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری