📜 | پرواز بی فرود به قلم نسا جعفری 🔸کاش رضا و زری‌خانم با پرواز ۶۵۵ نمی‌رفتند. کاش بهانه می‌آوردند تابستان دبی جهنم می‌شود، همان پامنارِ خودمان خوب است. 🔸آقا‌جمال می‌خواست برود جبهه با مریضی رضا دلش طاقت نمی‌آورد تنها بمانند. خانواده‌ی زری‌خانم بعد انقلاب رفته‌بودند دبی. هرچقدر هم اصرار کردند فایده نداشت. 🔸زری‌خانم و آقاجمال پابند همین خاک بودند. «آقا‌جمال قبل انقلاب چندبار پایش به ساواک و کمیته مشترک هم باز شده‌بود»، من‌که یادم نیست اما بابا تعریف می‌کرد... 🔸۱۱ تیر بود. من و رضا روی رف جلوی خانه‌اشان نشسته بودیم. غم عالم روی کت‌و‌کوله‌مان سنگینی می‌کرد... ادامه مطلب در👇 📰 ستون "" در شماره‌ جدید "نشریه جهت" 📥 دریافت متن کامل و نسخه چاپی " ۸ | وحشی‌های کراواتی" @t_manzome_f_r ▫️واحد پژوهش مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری