برشی از کتاب [در جریان مشروطه و تقابل طرفداران اسلام و غربزدگان] که غربزدگان غلبه پیدا کردند، در دستگاه طرفدار اسلام و حق، اساسی بود؛ اینکه طرح مشخصی نداشتند. عدالت می‌خواستند اما آن وقتی که بنا بود طرحی برود و تثبیت و امضا شود، طرح مدون آماده‌ای نداشتند؛ بر خلاف مشروطه که یک چیز آماده تجربه شده‌ای بود که وسط گذاشتند. اینکه سر چیزهای کم اهمیت و غیر اصولی با هم اختلاف می‌کردند. این به نظر من نکته خیلی مهمی است. [در جریان مشروطه] نبودن طرح و نبودن اتفاق کلمه و دنبال نکردن جدّی مقصود[در دستگاه طرفدار اسلام] و از آن طرف آشنا بودن[دستگاه وابسته به غرب] با روش‌های تبلیغاتی _به خاطر ارتباطشان با دستگاه‌های خارجی_ موجب شد فضا آن قدر سنگین شود که دیگر کسی جرات نکند اسم دین و دین‌داری را بیاورد! نتیجه این شد: مردمی که برای دین حرکت کرده‌ بودند و حاضر بودند برای دین جان بدهند، احساس کردند که فایده ندارد و آنچه انجام می‌گیرد، خواسته آنها نیست و لذا در قضایای بعدی عامه مردم در غالب موارد با این حرکت همراهی نکردند. @t_manzome_f_r