🌴سلام علیکم؛ پنجشنبه است...
همان روزی که دل می گیرد و اشک درچشم هاجاری می شود. همان روزی که دلتنگ می شویم برای عزیزانی که در کنار ما نیستند. برای شادی روح تمام اموات یادشان را گرامی میداریم به دسته گلي به زيبايي يك فاتحه..
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
✍به مناسبت ۲۱ تیرماه سالروز حمله به مسجد گوهرشاد و کشتار مردم مدافع حجاب به دست رضاخان و روز
#عفاف و
#حجاب ، در روزهای گذشته به تلاوت و بررسی آیات متضمن این دستور الهی پرداختیم و امروز
آیه ۲۵ سوره مبارکه قصص که نمونه ای بارز از حیا و عفاف را بیان کرده است تلاوت خواهیم کرد
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
💠فَجَآءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَآءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا ...
🌿ناگهان یكی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی كه با نهایت حیا گام برمیداشت، گفت: «پدرم از تو دعوت میكند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه برای ما انجام دادی به تو بپردازد.»...
🔰و آغاز این برنامه زمانی بود كه ملاحظه كرد «یكی از آن دو دختر كه با نهایت حیا گام برمی داشت (وپیدا بود از سخن گفتن با یك جوان بیگانه شرم دارد به سراغ او آمد، وتنها این جمله را) گفت: پدرم از تو دعوت میكند تا پاداش و مزد آبی را كه از چاه برای گوسفندان ما كشیدی به تو بدهد»!
(موسی(ع) ) احساس كرد با مرد بزرگی روبرو خواهد شد، مرد حق شناسی كه حتی حاضر نیست زحمت انسانی، حتی به اندازه كشیدن یك دلو آب بدون پاداش بماند.
آری! آن پیرمرد كسی جز شعیب پیامبر خدا نبود.
موسی حركت كرد وبه سوی خانه شعیب آمد، طبق بعضی از روایات دختر برای راهنمایی از پیش رو حركت میكرد وموسی از پشت سرش، باد بر لباس دختر میوزید و ممكن بود لباس را از اندام او كنار زند، حیا وعفت موسی(ع) اجازه نمیداد چنین شود، به دختر گفت: من از جلو میروم بر سر دوراهیها وچند راهیها مرا راهنمایی كن.
📚برگرفته از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی