﷽ ❁ شعر و شعور ۵ ❁
✓عنوان: زهراء درآتشبود، حیدر داشتمیسوخت
✓موضوع:
اعتقادی، تلفیقی، زبانِحال، روضه
✓اشاره
:﴿أللّهُمَّصَلِّعَلیٰفَاطِمَةَوأَبِیهَاوَبَعلِهَاوَبَنِیهَا
﴾
- دیرآمدم، دیرآمدم،
در داشت
میسوخت
هیئت، میان
وای مادر، داشت میسوخت
-
دیوار، دم میداد،
در ، برسینه میزد
محراب مینالید،
منبر، داشت میسوخت
- جانکاه ،
قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر
آیاتِکوثر داشت میسوخت
-
آتش قیامت کرد، هیئت
کربلا شد
باغِخدا یکبار دیگر داشت میسوخت
- یادِ
حسین افتادم آنشب،
آب میخواست
ناصر که آب آورد،
سنگر داشت میسوخت
- آمد
صدایِسوت ، آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود،
اصغر داشت میسوخت
-
سربند یازهرای محسن ، غرق
خون بود
سجاد، ازسجده که سربرداشت میسوخت
- باید به
یارانِشهیدم میرسیدم
خط زیرآتش بود،
معبر داشت میسوخت
- برگشتم و دیدم میان
روضه غوغاست
در
عشق، سرتاپای
اکبر داشت میسوخت
- دیدم که
زخم و
تشنگی، اینها حقیرند
گودال گُل میداد،
حنجر داشت میسوخت
- شب بود، بعد از
شام، برگشتم به خانه
دیدم، کهبعداز قرنها
در داشتمیسوخت
- ما
عشق را پشت
در این
خانه دیدیم
زهراء در آتش بود، حیدر داشت میسوخت
🥀
هدیهبه روحِمطهرهی مادرسادات(؏) صلوات
┄┄┅••=✧؛💌
؛✧=••┅┄┄
#فاطمیه
#مادر
#چادرت_رابتکان_روزی_مارابرسان
#کانال_اطلاع_رسانی_حجت_الاسلام_والمسلمین_قاسمی
🌹
https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹