بسم الله الرحمن الرحیم سلام و صد سلام ✋ در ادامه داستان حضرت موسی و خضر (ع) رسیدیم به آیات 70 تا 72 سوره مبارکه کهف این آیات رو استاد حامد شاکرنژاد به زیبایی تمام روایتگری میکنند👌👇 حضرت خضر به موسی (ع) گفت: اگر دنبال من آمدی، هیچ چیز از من نپرس تا خودم درباره آن با تو صحبت کنم. 🌊🛳 🌊 هر دو راه افتادند تا سوار یک كشتی شدند، كه در آن عده ای ديگر نيز سوار بودند. حضرت خضر شروع کرد به سوراخ کردن کشتی؛ موسى (ع) که نسبت به كارهاى همسفرش هیچ ذهنیتی نداشت، چنان تعجب كرد كه عهدى را كه با او بسته بود فراموش کرد و زبان به اعتراض باز کرد و پرسيد چه مى كنى ؟ مى خواهى اهل كشتى را غرق كنى ؟ عجب كار زشتی كردى ؟ خضر با خونسردى جواب داد: من نگفتم تو صبرِ با من بودن را ندارى ؟! ادامه دارد...⏳🗓 تفسیر و مطالب قرآنی داستان‌ها و حکایات قرآنی خواندن روزانه یک صفحه از قرآن کریم 🥰 مطالب قرآنی 😍 @noorholy