‌‌ ‌ 📖 زبان فطرت است و زبان فطرت، زبانِ بودنِ ما در جهان است؛ یعنی ما می‌گوییم که: فطرت یعنی آن چیزی که ما براساسش در این جهان سرشته شده‌ایم و مأنوس‌شدن با ، این زبانِ فطرت را برای ما باز می‌کند.‌ 📖 اگر فطرت برای ما مهمّ نباشد و اگر بودنِ ما براساس فطرت و آن چیزی که براساسش سرشته شده‌ایم نباشد، پس هم برایمان مهمّ نیست! یعنی طبیعتاً آنجا هم به‌دنبال اینکه با قرآن مأنوس باشیم و زبان فطرت باز بشود، اصلاً برایمان معنادار نیست و اهمیتی برایمان ندارد.! 📖 حالا این‌جا یک نکته‌ای هست اینکه شاید بتوانیم فضای موجودی که در آن زندگی می‌کنیم بررسی کنیم ببینیم که، ما بودن خودمان را امروز به چه چیز می‌دانیم؟ آیا بودنمان را براساس فطرت می‌دانیم یا براساس چیز دیگری؟‌ 📖 فرهنگی که به‌صورت مرسوم ما داریم در آن زندگی می‌کنیم، چه نحو از بودنی را برای ما به ارمغان آورده است؟ این‌طور بگویم که ما کجا احساس می‌کنیم که هستیم؟‌ این طرح بحث اوّلیه در شماره دو هست که مسأله‌ی اُنس با ، بازشدن زبان فطرت است. ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401