🔹 فرض کنید ما امروز شاید دیگر زیاد معنای مادری را نفهمیم و حتّی خانمها امروز شاید معنای مادری را نمیفهمند! چرا؟ میگویند که مادری یعنی چه؟ یعنی پختن غذا، جارو کردن، لباس شستن و… خب اینها که کارهای یک خدمتکار است، درست است؟ یعنی یک خدمتکار که بیاید میتواند همهٔ کارها را انجام بدهد. مگر مادر برای ما چکار میکند؟ مادر برای فرزندش یا غذا درست میکند یا لباسش را میشوید، لباسهایش را اتو میکند!
🔹 مادر همین است دیگر؟ شما چه چیز از مادری میدانی؟ کارهایی که مادر برای شما میکند چیزی بیشتر از این متوجه نمیشوید! بههمینخاطر مادر تا جایی که توانایی دارد نزد ماست، وقتی توانایی نداشت جای او در سرای سالمندان است! یعنی وقتی از انجام اموری برای ما ناتوان شد، دیگر ما با او کاری نداریم! خودش را نمیخواهیم.!
🔹 ما خود مادر را نمیخواهیم، ما کارهایی که مادر برایمان میکند میخواهیم! این یعنی چه؟ یعنی: ما برای همدیگر بیمعنا هستیم! وجودِ ما برای همدیگر بیمعنا است. برای همین دنیای امروز به سمت این میرود که مثلاً رباتها را جانشین انسان کند. چرا؟ چون میگوید: من لازم نیست که با یک انسان بزرگ بشوم. من یک کاری دارم آن کار را آن سیستم آن ربات هم میتواند برای من انجام بدهد! این حالت یعنی چه؟ این حالت را ما بیمعنایی میگوییم!
🔹 ما بعضی از وقتها میگوییم: ما وجود مادر را میخواهیم. ماها که یک ذرّه درک دینی و مذهبی داریم، چرا مادرمان را سرای سالمندان نمیبریم؟ چون میگوییم: فارغ از همهچیز، ما وجودِ مادر را میخواهیم. همین بودنش را میخواهیم، همین که هست ما نفس میکشیم. همین که هست ما زندگی میکنیم. ما رابطهٔمان با شما در این بودن است. هر چقدر که ما به زندگیای نزدیک بشویم که در آن بودنها اهمیت داشته باشد این فطرت برایمان جایگاه پیدا میکند. این فطرت آن جایی است که ما را به آن بودن سوق میدهد.
🆔
@tafakkor_qurani
🆔
@grat1401