‌ 🔸 از‌ آن‌ جهت که زبانِ فطرت است، جایگاهِ "وجود" ماست و می‌توانیم بودنِ خود را در آن جستجو کنیم و در رجوع به قرآن، به کمتر از آن قانع نباشیم.‌ 🔸 ما می‌گوییم: در یک دنیایی هستیم که در این دنیا، وجودِ ماها برای همدیگر منتفی شده است! ماها تنها سروکاری که با همدیگر داریم، این نحوه توانایی‌هایی است که داریم! مثلاً ما می‌گوییم: من به زورِ بازوی او یا به هوش او نیاز دارم، امّا گاهاً وجودش را درنظر نمی‌گیریم! انسان‌ها با نسبتی با همدیگر داشته باشند که، وجودشان معنادار باشد، نه کارهایی که برای همدیگر انجام می‌دهند! 🔸 این‌جا مسأله فطری می‌شود.‌ فطرت آن جایگاهی است که ماها در نسبتِ "وجودی" با همدیگر داریم نه در نسبت کارکردی و کاربردی برای همدیگر.‌ مثلاً داریم که می‌گوید: «إنّی سِلمُُ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربُُ لِمَن حارَبَکُم» من در سلم هستم با آنکه با شما در سلم هست و در جنگ هستم با آنکه با شما در جنگ باشد.‌ 🔸 دنیای امروز چگونه است؟ در دنیای امروز ما با هرکسی که با ما دشمن باشد، دشمن هستیم. با هرکسی که با ما دوست باشد، دوست هستیم. این حالت یعنی چه؟ یعنی اینکه ماها در نسبت نفع و ضرر شخصی و فردی داریم کار می‌کنیم! درواقع دین دارد به ما چه می‌گوید؟ دین می‌گوید که تو اگر بخواهی بودنِ آدم‌ها برایت معنادار بشود، نباید نسبتِ "شخصی" را درنظر بگیری! باید نسبتش را با حقیقت در نظر بگیری. یعنی من دوست هستم با کسی که رجوع به حقیقت دارد و دشمن هستم با کسی که با حقیقت دشمن است.‌ 🔸 حالا مثال دفاع مقدّس را بزنیم. ما در درون جنگ چه کار کردیم؟ وصیت شهید محمدی است که می‌گوید: ای برادر عراقی به خدا قسم اگر مرا هم بکشید در قیامت اگر خدا اذن دهد شفاعتت می‌کنم! ببینید قضیّه چیست؟ در میدان جنگ رفته است ایستاده و دارد می‌جنگد، ممکن است یا ایشان او را بکشد یا او ایشان را شهید کند؛ امّا دارد در این میان حقیقت را می‌بیند!‌ 🔸 می‌گوید: یک امر بالاتری هست، من نسبتی که با تو دارم در نسبت با آن حقیقت است و در نسبت با همین جنگِ ظاهری که در این‌جا وجود دارد نیست! همین است که شما می‌بینید بعد از چندسال که از دفاع مقدّس می‌گذرد، این اربعین پیش می‌آید حتّی آن شکنجه‌گر با آن کسی که شکنجه شده می‌توانند کنار همدیگر بنشینند!‌ 🔸 در واقع چه چیز این‌جا بوده است؟ حقیقت ماجرا این دشمنی نبوده است؛ حقیقت ماجرا پیوند این آدم‌ها با همدیگر بوده که البته در یک حجاب غلیظی مثل صدام و آمریکا این مخفی شده است. تو چه پیوندی برقرار کردی؟ یک پیوند فطری برقرار کردی. پیوند حقیقی برقرار کردی. در این پیوند به‌جای اینکه کفِ روی آب را ببینی، اساس ارتباط را ببین و سعی کرد آن اساس ارتباط را حفظ کند.‌ 🔸 می‌گویند: حضرت امام روزی هفت مرتبه می‌خواندند! این هفت مرتبه قرآن‌ خواندن، یک‌وقت هست که ما می‌گوییم ثواب می‌بردند، یک‌وقت قضیّه این است که من چگونه با این قرآن دارم زبانی پیدا می‌کنم دارم چشمی پیدا می‌کنم که جهان را در ساحت فطرت نگاه کنم. پیوندها را در ساحت فطرت نگاه کنم، می‌گوید که: چنین چیزی است.‌ 🔸 اُنس با زبان و چشمی به ما می‌دهد که ما در ظاهرِ پدیده‌ها متوقّف نشویم و با قرآن بتوانیم، یک پیوندِ حقیقی با واقعیت پدیده‌ها بگیریم.‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @grat1401