🔹(ع) 🔸 ✍زنی با جوانی نزد قاضی رفتند که جوان زن را مادر خود می خواند و زن امتناع میکرد ! زن رو به قاضی گفت : این چهار نفر که برادرانم هستند گواه میدهند که این جوان پسر من نیست ! 🔸آن چهار برادر گفتند : این چهل تن همراه ما هستند شهادت می دهند که خواهر ما فرزندی نداشته و هنوز دختر است و چون قاضی این را شنید دستور به حکم حد پسر داد . 🔹پسر رو به امیرالمومنین علی (ع) که آنجا حاضر بود کرد و فریاد داد : ای علی (ع) تو حکم کن میان ما که به خدا قسم این زن مادر من باشد و مرا نیز ۲ سال شیر داده است . 🔸امیرالمومنین علی (ع) رو به زن گفت : ای زن ! سرپرست تو چه کسی می باشد ؟ زن به برادرانش را اشاره کرد . 🔹امیرالمومنین علی (ع) از برادرانش خواست تا وکالت خواهرشان را به او بدهند و برادران آن زن قبول کردند و گفتند که هر حکمی شما نمایید مورد قبول ما باشد . 🔸امیرالمومنین علی (ع) رو به زن کرد و گفت که ای زن من تو را به مهر ۴۰۰ دینار به عقد این جوان آوردم و به غلام خود گفت تا که به منزل برود و این مبلغ را بیاورد و رو به زن کرد و گفت : 🔹برخیز و دست شوهرت را بگیر و به خانه برو . زن وقتی این چنین شنید گریه سر داد و گفت : چگونه است من با فرزندم همبستر شوم؟ ✍و این چنین زن به مادر بودن خود اعتراف کرد! 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝