🕊 تفسیر آیه ۹ تا ۱۵ سوره الشمس 🕊
🍃 قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا (۹)🍃
🍃وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا (۱۰)🍃
🍃كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا (۱۱)🍃
🍃إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا (۱۲)🍃
🍃فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا (۱۳)🍃
🍃فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا (۱۴)🍃
🍃وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا (۱۵)🍃
ترجمه :
🍃 به راستى رستگار شد، آن كس كه نفس خود را تزكيه كرد.🍃
🍃و بى شك محروم و نااميد گشت هر كس كه آن را به پليدى آلود.🍃
🍃قوم ثمود از روى سركشى، (پيامبرشان را) تكذيب كردند.🍃
🍃آنگاه كه شقى ترين آنها (براى كشتن ناقه) به پا خاست.🍃
🍃پس پيامبر خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را (حرمت نهيد).🍃
🍃پس او را تكذيب كردند و ناقه را كشتند و پروردگارشان به خاطر اين گناه، آنان را درهم كوبيد و با خاك يكسانشان كرد.🍃
🍃و خداوند از عاقبت كار خود بيم ندارد.🍃
امام باقر و صادق عليهما السلام در تفسير آيه «قد افلح من زكّاها» فرمودند: «قد افلح من اطاعَ» يعنى آن كس كه از پيامبر و امامان معصوم، اطاعت كرد، رستگار شد.
در ديد الهى، پاكان رستگارند. «قد افلح من زكّاها» ولى در نزد فرعونيان، زورمندان رستگارند كه غلبه دارند و به ظاهر پيروزند. «قد افلح اليوم من استعلى»
در انجام كارهاى خير، اميد رستگارى است. «و افعلوا الخير لعلّكم تفلحون» در حالى كه در تزكيه نفس و خودسازى، رستگارى قطعى است. «قد افلح من زكّاها»
تزكيه نفس، شامل دورى از عقائد و اخلاقيات و رفتارهاى ناپسند و كسب عقائد و اخلاقيات و كردارهاى پسنديده است.
در سوره شعراء، آيه ۱۵۵ «لها شرب و لكم شرب يوم معلوم» و سوره قمر، آيه ۲۸ «نبّئهم انّ الماء قسمة بينهم كلّ شرب محتضر» مى خوانيم: آب قريه يك روز سهم مردم و يك سهم روز شتر است و هر كدام در روز خود بهره گيرند و كسى مزاحم ناقه نشود كه به عذاب بزرگ گرفتار خواهد شد.
در قرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به كار رفته كه از بررسى آنها معلوم مى شود رستگارى شامل چه گروه هايى مى شود و چه گروه هايى از رسيدن به آن محرومند، همچون مجرمان كه مى فرمايد: «لا يفلح المجرمون»
در قرآن، بعضى مطالب با يك سوگند آمده است. «والعصر انّ الانسان لفى خسر»
گاهى دو سوگند پشت سرهم آمده است. «والضحى والّيل اذا سَجى»
گاهى سه سوگند در پى هم آمده است: «والعاديات ضَبحا، فالموريات قدحا، فالمغيرات صُبحا»
گاهى چهار سوگند: «والتين و الزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين»
گاهى پنج سوگند: «والفجر، وليال عشر، والشفع والوتر، والّيل اذا يسر»
ولى خداوند در اين سوره، ابتدا يازده سوگند ياد كرده و سپس به اهميّت تزكيه نفس اشاره كرده است.
«خاب» از مصدر «خيبة» به معناى به هدف نرسيدن است.
«دسّ» به معناى پنهان كردن و تعبير قرآن درباره ى زنده به گور كردن دختران چنين است: «يدسّه فى التراب» آرى خلافكار، به خاطر شرمندگى رويى براى جلوه در جامعه ندارد و سعى مى كند عيب ها و خلافكارى هاى خود را پنهان كند. كلمه «دسيسه» نيز به كار زشتى گفته مى شود كه آن را پنهان مى كنند.
«دَمدم» به معناى عذاب شكننده و فراگير است كه عذاب شده را قطعه قطعه و پراكنده مى كند.
منظور از «سوّاها» يا قلع و قمع ساختمان ها است كه با خاك يكسان شد و يا خود مردم كه با خاك يكسان شدند.
يك فرد تزكيه شده مى تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد، چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امت هايى را به فساد و نابودى و سقوط مى كشاند.
در قرآن، براى رستگارى انسان ها دو عامل مطرح شده است: يكى ايمان و ديگرى تزكيه. «قد افلح من زكاها»، «قد افلح المؤمنون»
بنابراين حقيقت ايمان و تزكيه يكى است و هر كس مى خواهد خودسازى كند، بايد مؤمن واقعى باشد. آرى مؤمن واقعى كسى است كه خود را تزكيه كند و تزكيه شده واقعى، كسى است كه ايمان داشته باشد و احكام و تكاليف دينى را به دقت انجام دهد كه در آغاز سوره مؤمنون آمده است.
در تفسير اطيب البيان مى خوانيم، جنايتكاران تاريخ و قاتلان زياد بودند امّا نوعاً به خاطر حفظ حكومت يا گرفتن حكومت يا محو رقيب و يا طمع به رسيدن چيزى، دست به جنايات مى زدند امّا قاتل ناقه صالح و حضرت على عليه السلام مرتكب جنايت عظيم شدند، در حالى كه هيچ يك از انگيزه ها و عوامل فوق در كار نبود، فقط و فقط شقاوت بود.
حضرت على عليه السلام در كوفه روى منبر فرمود: شتر صالح را يكى پى كرد ولى خداوند همه را عذاب كرد چون هم راضى بودند و سپس به اين آيه اشاره كرد.
در روايات متعددى از شيعه و اهل سنّت از جمله احمد حنبل، طبرى و قرطبى، آمده كه «اشقى الاولين» عاقر ناقه و «اشقى الاخرين» قاتل على بن ابيطالب است.
📌 پیام ها