#رمان_چاه_غفلت
#پارت_شانزدهم
با دیدن عکس جواد رو صفحه .لبخندی زدم و جواب دادم
_سلاااام
جواد :سلام ،خوبی؟ عمو و زن عمو خوبن؟ معصومه خوبه؟
_همه خوبیم ،کار خونه به کجا رسید؟
جواد: قرارمون تگ خوری ممنوع بود ،با هم شروعش میکنیم با هم تمومش میکنیم
_جواد جان خونه انگار زلزله ۴ ریشتری اومده کار منو تو نیست
جواد: نه بابا تو عکس اینقدر داغون افتاده ،از نزدیک همه چی مرتبه
(خندیدم و گفتم) :باشه ..ببینیم و تعریف کنیم
جواد: راستی فردا میخوام برم پیش حاج حیدر تو هم میای؟؟
_چقدر دلم برای حرفاش تنگ شده ... ولی نمیتونم بیام
جواد :چرا؟
_میخوام روزه بگیرم
جواد:تو این گرما؟؟ به چه مناسبتی؟؟
_یه نذری دارم باید روزه بگیرم ،نمیتونم بیام ،باشه دفعه بعد همراهت میام
صدای خنده جواد بلند شد و گفت: عزیز من ،من که بله رو گفتم دیگه نذر واسه چی ؟ قول میدم تا آخر عمر بهت وفادار باشم
خندیدم و گفتم : اولا نذر و شما اون موقع کردید که منو بدست بیاری نه من ...ثانیا این نذرم خیلی فرق میکنه ..جواد دعا کن برام
جواد : این که صد البته اون موقع حواسم نبود نشنیدی که میگن عاشق هم کورِ هم کَر؟ حالا بگو نذرت چیه تا دعا کنم .
_واقعا ک ..رو نیست ک سنگ پای قزوینه ،نخواستیم
جواد:شوخی کردم بابا ..شما از سر ماهم زیادی هستی .اخ اخ ببخشید نه من از سر شما زیادی هستم ...حالا نمیشه فردا روزه نگیری ،پس فردا بگیری؟
_نخیر نمیشه چون نذرم سه روزه ..
جواد :اوه پس نذرت خیلی مهمه ..مریم، جانِ واسه منم چند روز نذر کن روزه بگیر تا وامم جور بشه ،خسته شدم اینقدر رفتم بانک ..
_جوااااد...
جواد:جانم
_کاری نداری ؟ میخوام برم به کارام برسم
جواد: حالا چرا عصبانی میشی ،اصلا نمیخواد نذر کنی واسم ،خودم یه کاریش میکنم
_به حاج حیدر سلاممو برسون
جواد: خوشم میاد قشنگ بحث و عوض میکنی ..باشه چشم ،پس یعنی تا جمعه نمیبینمت؟؟
_نوچ
جواد:باشه ..چیکار میشه کرد باید صبر کرد و چشم به راه بود ...مواظب خودت باش هوا گرمه سعی کن زیاد بیرون نیای.
_چشم ،تو هم مواظب خودت باش. کاری نداری؟
جواد: نه عزیزم تا جمعه به امید دیدار
_به امید دیدار
مدتی نگذشت که در اتاق باز شد و معصومه سرشو داخل اتاق کرد
معصومه:سلام
_ سلام ..امتحان خوب بود؟
معصومه:به لطف بچه ها عالی ..
_افرین به دوستات
معصومه:مامان میگه بیا ناهار بخوریم
_ فعلا اشتها ندارم،یه کم کار دارم میخوام به کارام برسم
معصومه : باشه
با رفتن معصومه اول رفتم وضو گرفتم و نمازمو خوندم بعد دوباره شروع کردم به خوندن ادامه کتاب توهم بی خدایی ...
ـــــــــــ
.
.
🔰"مجموعهالمنقذالعالمے،نجاتبخشجهانے"
@taghvim_nikan