🔹️ وقتی پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیت‌الله بهاءالدینی عرضه کردند، بی‌اختیار اشک از چشمان ایشان جاری و قطرات اشک روی عکس جلال افتاد. ◇ در همین حین ایشان گفتند: « (عج) از من یک سرباز خواست، منهم صاحب این عکس را معرفی کردم.» 🔹️ واسطه ازدواجش، استاد مشترک شان بود ، در معرفی جلال به خانواده عروس گفت: او از مال دنیا چیزی ندارد، اما در آخرت خیلی چیزها دارد. ◇ مهریه مورد تقاضای عروس مهریه سلام‌الله‌علیها بود، اما داماد، مهریه بیشتر را در قالب یک فقره چک، فی المجلس به عروس داد. عروس خانم، هم مهریه را به فرمانده سپاه پاسداران ، جهت مخارج پاسداران اهدا کرد. ◇ خرید ازدواج آنها عبارت بود از یک حلقه، قرآن، نهج البلاغه، یک دوره تفسیر المیزان و سفره عقدشان فقط قرآن بود و سجاده نماز. 🔹️ او زندگی را با وسایل ساده شروع کرد: یک یخچال، قفسه کتاب و یک موکت به جای فرش. ◇ در شب عروسی، جلال گفت: اول باید نماز جماعت بخوانیم. همه به صف جماعت ایستادند و بعد از پذیرایی شد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr