عبرت‌های اغتشاشات و تابلوهای راهنمایی برای عبور از پیچ تاریخی: هر چند اغتشاشات به پایان نزدیک شده است اما تحلیل و تأمل پیرامون آن باید تازه مانده و نباید به حاشیه رود. باید با تحلیل جوانب آن درس‌های پندآموز برای حرکت در آینده‌ای پرپیچ و خم برداشت شود. در این صورت است که هزینه‌های صورت گرفته و خون‌های به ناحق ریخته شده، بدل به سرمایه‌گذاری معرفتی بسیار پر سود برای آینده انقلاب خواهد شد. طی سلسله یادداشت‌هایی قصد داریم تا به مهمترین عبرت‌های این حوادث اشاره نماییم؛ عبرت‌هایی که می‌توانند بسان تابلوهای راهنمایی، جهت نمای ما در عبور از پیچ‌های تاریخی و تمدنی باشند. 1- پیچ تقابل و ناهمسانی «عینیت‌ها با ذهنیت‌ها»: اولین پیچ قابل اشاره، گسست میان جهان عینیت از جهان ذهنیت است. این دو هرگز مستقل از هم نیستند؛ اما نمی‌توان آنها را یکی دانسته و همواره منطبق بر هم فرض کرد یا اهمیت یکی را به نفع دیگری تخفیف داد. ذهنیت‌ها باید انعکاس واقعیت‌های عینی باشند و کسی که عینیت‌ها را نادیده بگیرد، قطعا در باتلاق توهم غرق خواهد شد. اما این جمله روی دیگری نیز دارد و آن اینکه واقعیات عینی می‌توانند امتداد و انعکاس ذهنیات باشند. بدان معنا که اگر کسی ذهن‌ها را تسخیر کند، حاکم قلب‌ها شده و به تبع آن می‌تواند واقعیت‌ها را آنگونه که می‌خواهد بسازد. انقلاب اسلامی بدون تردید پیروز میدان واقعیت‌ها بوده است. هر کجای مختصات واقعیت که انقلاب با ضد خود پنجه در پنجه شده است، دشمن را شکست داده است. اما اغتشاشات اخیر نشان داد که ما سرمایه‌گذاری کمی برای تسخیر ذهنیت‌ها داشته‌ایم. انقلابی که خود را در وسعت جهانی و با دورخیز تمدنی تعریف می‌کند، بسیار بیش از این باید اقلیم ذهن‌ها را رصد نموده و هدایت کند. هر چه ما در واقعیت قوت داریم و دشمن ضعیف است، در تسخیر ذهن‌ها دشمن قوی است و ما عقبیم. هر آنچه در این اغتشاشات بر ما تحمیل شد ناشی از ناترازی توجه و حضور ما در جنگ شناختی و تسخیر ذهن‌ها بوده است. هر چه ما در واقعیت پیش رفته‌ایم دشمن با در اختیار داشتن جادوی رسانه، آن را در ذهن‌ها معکوس نمایان کرده است. پیشروی نامتوازن در دنیای ذهن‌ها در مقایسه با دنیای واقعی، نمی‌تواند به پیروزی کامل منتهی شود. این موضوع استثناء بردار هم نیست و اگر جریان حق در میدان ذهن شکست بخورد، در میدان واقعیات عینی نیز شکست بر او تحمیل خواهد شد. حتی روایت پیروزی‌هایش در میدان واقعیت نیز در قالب و طعم شکست بیان خواهد شد. سرانجام جنگ صفین چیزی جز تقابل ذهنیت با عینیت نبود. در جهان واقع مالک اشتر تا 10 قدمی چادر معاویه پیش رفته بود اما ذهنیت مسموم سپاهیان امیرالمؤمنین، جنگ برده را به شکست بدل نمود و در نهایت از دامان آن خوارج زاییده شد و همان‌ها واقعی‌ترین انسان آن روز را به واسطه ذهنیت غلط، به شهادت رساندند. اغشتاشات اخیر درس بزرگی برای ما بود. این اغتشاشات این علامت و نشانه را در خود داشت که در سیر و حرکت رو به جلوی خود، به پیچ تقابل عینیت و ذهنیت نزدیک شده‌ایم. گسست میان ذهنیت و عینیت با نقش فضای مجازی بیشتر نیز خواهد شد. تاجایی که واقعیت را نیز ذهنی و مجازی خواهد کرد. این اغتشاشات در واقع تابلوی راهنمایی است که بر روی آن با خط درشت چنین نوشته شده است: «رسانه مهم نیست، بلکه بسیار مهم است.» اهمیت رسانه ناشی از کارکرد ویژه و انحصاری آن در تسخیر و حکمرانی بر قلمرو اذهان است. هیچ ابزاری به اندازه رسانه، قدرت کنترل و هدایت توده‌ای اذهان را ندارد. تا پیش از این «برخی از ماها می‌دانستیم» که رسانه مهم است اما امروز «همه درک کرده‌ایم» که رسانه خیلی مهم است. فاصله میان «برخی تا همه» و «دانستن» تا «درک کردن» بسیار طولانی است ولی الحمدلله این مسیر پیموده شد. خیلی باید هزینه می‌کردیم تا جریان انقلابی از آن دانستن به این درک ارتقا یابد و حقا هزینه‌های صورت گرفته پیش پای این تعالی معرفتی بسیار اندک است. این درک می‌تواند با آرایش رزم و صورت بندی صحیح از «جهاد تبیین»، زمینه‌ساز عبور از پیچ تقابل ذهنیت‌ها با عینیت باشد؛ اما به تنهایی کافی نیست. عرصه رسانه علاوه بر درک عمیق از اهمیت آن، نیازمند حضور کسانی در قامت شهید باقری‌هاست. در جنگ نامتقارنی که دشمن از 300 سال پیش در آن اردو زده و تقریبا تمام ذهن‌ها را اسیر خود ساخته است، نمی‌توان با قواعد تعریف شده توسط همان‌ها پیش رفت و بر آنها پیروز شد. راهکار این موضوع آن است که اولا هر فرد خود را مکلف به حضور با تمام قوا در این جهاد بداند و ثانیا همه خود را در قامت شهید باقری فرض کنند. در میان ابتکارات انبوه، باقری‌ها کشف و تربیت خواهند شد. این درک و این اهتمام، سیر تمدنی انقلاب را در عبور از تقابل ذهنیت با عینیت شتاب چشم‌گیر خواهد داد و پیروزی در جنگ شناختی را نیز همچون پیروزی نظامی و اقتصادی به کارنامه انقلاب خواهد افزود. ادامه دارد ... "محمد مفید" @twiita