🔻نقد موقعیّت فرهنگی انقلاب -۲
🖊مهدی جمشیدی
[چهارم]. بخش عمدهای از توطئه به سلبریتیهای سپرده شده است؛ چنانکه جامعه از طریق اینان، تحریک و برآشفته میشود. پیش از این، سلبریتیها هرچه میخواستند میگفتند و مینوشتند و مسئولیّتی را نیز عهدهدار نبودند، درحالیکه پارهای از جامعه گمان میکند که سخن اینان، صحیح و صواب است. به دلیل همین تأثیر و تعیینکنندگیِ اجتماعی باید صحنه را به صورتی طراحی کرد که اینان نیز در برابر تمام مواضع خویش، مسئولیّتپذیر باشند و اگر موضع نادرستی گرفتند و ذهنیّت جمعی را آلوده کردند، بیدرنگ در چالش حقوقی قرار بگیرند. همچنین برخی از «روحانیان لیبرال»، نقش تخریبی مهمی را در بیثباتسازی جنبۀ شرعیِ حجاب و اهمّیّت آن و الزام حکومتی به آن ایفا کردند. این ادبیّات تجدیدنظرطلبانه، قداست و فضیلت و قطعیّت حجاب را در برخی ذهنیّتها فرسود و زمینۀ فکری عبور از آن را فراهم کرد. پیش از این مباحث فقهی و تفسیری بازاندیشانه، حجاب در تصوّر تودهها، منزلت جزمی و حتمی داشت.
[پنجم]. ادّعای برخی این بود که بر اساس آمار، درصدی بالایی از مردم (گویا اکثریّت)، مخالفت مداخلۀ حقوقی و قانونیِ حکومت در حجاب هستند و این یعنی اکثریّت مردم میگویند نه به حجاب اجباری (یعنی حجاب قانونی و دارای ضمانت اجرا)؛ هر چند فقط ده درصد، کشف حجاب کردند. اینان میگویند در طول ماههای پس از اغتشاش تاکنون، مخالفان مداخلۀ حکومت، افزایش یافته است. یعنی برهنگی بیشتر و روشنشدن ماهیّت جریان «زن، زندگی، آزادی»، هیچ تاثیر منفیای بر همراهینکردن مردم نداشته، بلکه مردم، بیشتر با شعار اصلی این جریان (نه به حجاب اجباری)، همراه شدند. در مقابل باید گفت مشاهدات نشان میدهد که هم سئوالات در پیمایشها سوگیری دارد و هم رویّۀ عملیِ نظرسنجی، مخدوش و نامعرّف است. از طرف دیگر، میشود از منطق ایجاد ظرفیّت اجتماعیِ پسینی استفاده کرد؛ یعنی هر چند مخالفتِ ابتدایی وجود دارد اما میتوان در عمل، یک صورتِ مطلوب و نمونۀ موجّه از مداخلۀ حاکمیّتی ارائه کرد تا مردم در متن جریانِ عینی و با مشاهدۀ معقولیّت، همراه شوند. چون مخالفت با اجرای حکم اسلام، برخلاف شرع است، حاکمیّت اسلامی نمیتواند از آن تبعیّت کند؛ هر چند این مخالفان، اکثریّت باشند، به خصوص که میتوان حدس قوّی زد که اکثریّتِ این اکثریّت، تنها مخالفت ذهنی دارند و حاضر نیستند برای این مخالفت، هزینۀ عملی بدهند و اختلال و تنش ایجاد کنند. بههرحال، اکنون دیگر هیچ اکثریّتی در میان نیست و جامعه در ماههای اخیر، بسیار به مداخلۀ حاکمیّت روی خوش نشان میدهد؛ چراکه مشاهده کرده که بهراستی، کشف حجاب، آغاز راه است و در مدّت اندکی، برهنگیهای زننده رایج میشوند.
[ششم]. رهبر انقلاب از در پیش بودن «فتح خرمشهرها» سخن میگویند ولی حس برخی، حس «سقوط» است؛ بدون فتح و رو به عقبنشینی تدریجی و معطوف به حفظ سنگرهای باقیمانده نه فتح خرمشهرهای از دست رفته. در مقابل، باید بتوان از طریق هضم و مستحیل کردن جزییّاتی که نیروهای انقلابی را آزار میدهد در آن کلّیّت تاریخی، از تبدیل رنجش به یأس جلوگیری کرد؛ یعنی از طریق ارجاع به «بافت کلّی و الاهی»، تحوّلات و تنشها را «طبیعی» و «ناتوان از استحاله» ترسیم و تعریف نمود. برداشت این است که سیر واقعی و عینیِ حرکت انقلاب، دستکم در عرصۀ اجتماعی، وضع قهقرایی داشته و انقلاب، جامعه و اصالتهای فرهنگی را باخته و اکنون این شیب منفی، سر بر آورده است. این همۀ واقعیّتِ عینی نیست و آمیخته به مبالغه است، اما تحلیلهای کلان و عام و تاریخی باید از عهدۀ حل این پارههای نچسب و ناملایم برآید؛ چنانکه متهم به کلّینگریهای انتزاعی و بریده از سطح واقعی نیز نشویم. تلاش این است که خُردهها و جزییّات ناخوشایند را نه اینکه نادیده بگیریم بلکه در حد و وزن خود ببینیم و انقلاب را ازدسترفته ترسیم نکنیم. اینکه تنها «ده درصد» از زنان، دچار کشف حجاب و برهنگی شدهاند به این معنی است که «نود درصد» از زنان، چه محجبه و چه ضعیفالححاب، همراه و همدل هستند. ریزش ده درصدی به معنی شکست فرهنگی نیست، و بهکارگیری قانون برای مهار این ده درصد، به معنی حقوقی و سخت شدن زبان نظام در مقام استقرار ارزشها نیست.
.....
....