سلیمانی چگونه سلیمانی شد... فقط برای خدا فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانه پدری توی آفتاب، پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشگ کرد. دست و پیشانی‌اش را می‌بوسید و می‌گفت همه دل‌خوشی من توی این دنیا، پدرمه. @tahzibesadr