کانال تخصصی نماز
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_شصت_ونهم 💠 روزها از فاجعه گذشت. خانواده محسن و بقیه، چشم به راه رسیدن
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ 😢 سحر چهارشنبه بود. عمران خوابش نمی برد. می دانست که این سحر، دیگر با صدای تلاوت محسن از بلندگو های حرم بیدار نمی شود. 💔 این چند روزی که از شهادت محسن می گذشت حتی برنامه حفظ قرآنش را که با تشویق او شروع کرده بود را گذاشته بود کنار. چهار روز قبل از حادثه منا به محسن پیام داده بود که ده جزء را حفظ کرده. محسن خوشحال شده بود. نوشته بود : _ ان شاالله حافظ کل قرآن شدنت رو باهم جشن بگیریم! 💔حالا که محسن نبود انگار قلب عمران هم نمی خواست به زندگی ادامه بدهد. بلند شد. وضو گرفت و از خوابگاه دانشگاه رضوی بیرون زد. 🌺جلو در دانشگاه که رسید چشمش خورد به ستون آهنی روبروی ورودی حرم. سحر های چهارشنبه منار آن ستون می ایستاد تا محسن که وارد حرم می شود ببیندش. 😓😥وقتی می آمد، عمران می رفت طرفش می بوسیدش. بعد دستش را می انداخت دور شانه محسن و می رفتند سمت دارالقرآن حرم. 😭 زانوهای عمران سست شد. همان جا جلو در دانشگاه نشست. چشم هایش به ورودی طبرسی خیره ماند.