طلبه کوهسرخی 🇮🇷🇵🇸
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت دوازدهم 🔸 #حوزه_حاج_آقامجتهدی سالهای آخر انقلاب بود و #ابراهیم جز رفت
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ 🔸 قسمت سیزدهم 🔸 💞 عصر یکی از روز ها بود. از سر کار به خانه می آمد.برای یه لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد با دختر جوان مشغول صحبت بود پسر تا را دید از دختر خدا حافظی کرد ورفت! میخواست نگاهش به نیفتد چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد ولی اینبار تا میخواست خدا حافظی کند به او نزدیک شده بود دختر هم رفت شروع کرد به دست دادن واحوالپرسی کردن پسر ترسیده 😨بود اما مثل همیشه با به او گفت ببین این چیزا تو محل ما سابقه نداشته تو اگر این دختر رو میخوای💝 من با پدرت صحبت کنم جوان پرید روی حرف و گفت تورو خدا به بابام چیزی نگو من اشتباه کردم غلط کردم ببخشید😰 گفت منظورم رو نفهمیدی ببین پدرت خونه بزرگی داره تو هم تو مغازه اش کار میکنی من امشب تو با پدرت صحبت میکنم انشاءالله بتونی با این دختر ازدواج💞 کنی دیگه چی میخوای؟ جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت بابام اگر بفهمه عصبانی 😡میشه گفت پدرت بامن حاجی رو من میشناسم آدم خوبیه شب بعد نماز با پدرش صحبت کرد واز شرایط ازدواج گفت و بعد که حرف پسرش پیش آمد اخم هایش رفت رو هم پرسید حاجی اگر پسرت اگر بخواد خودش رو حفظ کنه وتوی گناه نیوفته اون هم تو این شرایط جامعه کار بدی کرده؟ 🤔 حاجی حرف را تایید کرد وفردای اون روز مادر با مادر پسر صحبت کرد وبقیه ماجرا.... یک ماه از آن قضیه گذشت و از بازار بر میگشت و آخر کوچه چراغانی بود لبخند بر لبان نشست که یک دوستیِ 👹 رابه 💞 تبدیل کرد واین ازدواج پا برجاست واین زوج زندگیشان را مدیون میدانند 👉 https://eitaa.com/vaqf_hadi