از دکترایی که پذیرفته نشد تا عمامه ای که بر زمین افتاد ...
يك بار به ايشان گفته شد كه شاه تصميم گرفته است به ايشان دكتراى فلسفه بدهد. ايشان خيلى ناراحت شدند و اعلام كردند كه به هيچ وجه تن به قبول چنين چيزى نخواهند داد. در آن موقع بسيارى افراد از جمله رئيس دانشكده الهياتِ آن موقع نزد ايشان آمدند و اصرار كردند كه اين را قبول كنيد و گرنه شاه ناراحت و عصبانى مىشود، ولى ايشان صريحاً گفتند كه از شاه ترسى ندارند و حاضر به قبول دكترا نيستند. ( مرزبان وحي و خرد، ص 99) او در حکمت و فلسفه سرآمد فیلسوفان محسوب میشد بهطوری که در 70سال پیش، آمریکاییها به عظمت علمی او پی بردند و تلاش داشتند او را برای کرسی تدریس فلسفه به آمریکا ببرند ولی ایشان قبول نمیکرد. دولت آمریکا برای انجام این کار حتی متوسل به شاه ایران شد تا بلکه ایشان به آمریکا برود. محمدرضا شاه هم درخواست آمریکا را به مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، مرجعیت اعلای شیعه در قم منتقل کرد، آیتالله بروجردی هم پیغامرسانی کردند ولی علامه طباطبایی با این سفر و اقامت در آمریکا موافقت نکردند! (مهرتابان ص 28) حضرت آیت الله تحریری نیز می فرمایند: وقتی حضرت امام خمینی به ایران تشریف می آورند مرحوم علامه طباطبایی به دیدار حضرت امام خمینی می روند که کمتر کسی در این سن بالا چنین حرکتی را می کند حتی در آن دیدار شلوغ در مدرسه علوی شنیده ام که عمامه ایشان هم بر زمین افتاده بود از شلوغی. (مصاحبه با رجانیوز 9 بهمن 1397)
@talabegitaejtehad