#سبک_زندگی
✅یکروز خانه نبودم و او از جبهه آمده و لباسهای شسته نشدهای را در گوشه حیاط دیده بود، تشت و آب آورده و با دست مجروح و فلج، لباسها را شسته بود.
🔰 وقتی رسیدم، دیدم دارد لباسها را روی طناب پهن میکند. چقدر هم تمیز شسته بود.
🔹 گفتم: «الهی بمیرم مادر، تو با یک دست چهطوری این همه لباس را شستی؟»
🔸گفت: «اگه دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نمیکرد من اینجا باشم و تو در زحمت باشی.»
راوی: مادر شهید علی آقا ماهانی
✍️
#طلبه_دهه_شصتی
https://eitaa.com/joinchat/3387424970C2b089e8599