#جمعه_هدیه_معنوی
💠✨ نبی مکرم اسلام (ص) با ابوذر و سلمان در مسجد نشسته بودند. ابوذر و سلمان نزدیکِ آن وجود مبارک آمده و از پیامبر خدا خواستند آنها را موعظهای کند.حضرت به هر یک 5 درهم دادند و فرمودند:این هبه و بخشش من به شماست آن را خرج کنید و پس فردا بعد از نماز ظهر حاضر شوید و به من حساب دهید.
💠✨ دو روز بعد، بعداز نماز ظهر در روز داغ تابستانی نبی مکرم اسلام، آن دو را با خود به کنار کوهی در کنار مدینه بردند.
کنار سنگ سیاه سوزانی توقف کردند. به ابوذر دستور داد، ای ابوذر کفشهای خود در بیاور و بالای سنگ برو و حساب 5 درهم را پس بده. ابوذر تا حساب خود را شروع به پس دادن و شمردن هزینهها کرد یک پایش میسوخت و بلند میکرد و پای دیگر...
💠✨ پاهای ابوذر سوخت تا حساب پس داد و از روی سنگ سیاه پایین آمد. نوبت سلمان شد و سلمان بالا رفت و گفت:یک درهم گندم خریدم و ما بقی انفقت فی سبیل الله (در راه خدا بخشیدم). کفشهای خود را قبل از سوختن پاهایش پوشید و پایین آمد.
💠✨ هر دو نزد نبی مکرم اسلام( ص) نشسته و چشم در دهان مبارک ایشان دوختند تا علت این کار را از زبان ایشان شنیده و پند لازم را بگیرند.
نبی مکرم اسلام (ص) در حالی که چشمان مبارکشان از اشک پر شده بود با گوشه دست مبارک، اشک چشم خود را پاک کرده و سیمای نورانی خود را با تبسمی زینت بخشیده و خطاب به ابوذر و سلمان فرمودند:
💠✨ ای ابوذر و سلمان ای یاران عزیز من، 5 درهمی که من به شما دادم هبه کردم و به شما بخشیدم و از هبه حلالتر نیست. شما را روی سنگ داغ بدون نعلین (کفش) گفتم بالا روید تا اندکی از عذاب روز محشر را تجربه کنید و بدانید از حلالتان چنین حساب از شما خواهند گرفت. چه رسد به حرام؟؟
💠✨از مال حلالتان حساب خواهند گرفت و از سهم ارحام و ایتام و مساکین سوال خواهید شد. هرگز گمان نکنید که اگر مال حرام در زندگیتان وارد نشود کافی است و حساب از حلالتان نخواهید شد.
@talim_tarbiatt