🌟 ◾◾◾◾◾◾◾ ⚫ قَالَتْ سَیدتُنا زَيْنَب سَلامُ الله علیها : فَلَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ أَبِي (علیه السلام) وَ رَأَيْتُ عَلَيْهِ أَثَرَ الْمَوْتِ مِنْه ُ ☀قُلْتُ لَه: ُ يَا أَبَتِ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ بِكَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ . ☀فَقَالَ: يَا بُنَيَّة ِ الْحَدِيثُ كَمَا حَدَّثَتْكِ أُمُّ أَيْمَنَ وَ كَأَنِّي بِكِ وَ بِنِسَاءِ أَهْلِكِ سَبَايَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِينَ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ فَصَبْراً صَبْراً فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا لِلَّهِ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ وَلِيٌّ غَيْرُكُمْ وَ غَيْرُ مُحِبِّيكُمْ وَ شِيعَتِكُم... ⚫ حضرت زينب سلام اللّه عليها فرمودند: زمانى كه ابن ملجم لعنه اللّه عليه پدرم را ضربت زد و من اثر مرگ را در آن حضرت مشاهده كردم ☀ محضرش عرضه داشتم: اى پدر امّ ايمن برايم حديثى چنين و چنان نقل نمود، دوست دارم حديث را از شما بشنوم. ☀پدرم فرمودند: دخترم، حديث همان طورى است كه امّ ايمن نقل كرده، گويا می بينم كه تو و بانوان اهل تو در اين شهر به صورت اسيران در آمده، خوار و منكوب می گرديد، هر لحظه هراس داريد كه مردم شما را  بربايند، بر شما باد به صبر و شكيبائى، سوگند به كسى كه حبّه را شكافته و انسان را آفريده روى زمين كسى غير از شما و غير از دوستان و پيروانتان نيست كه ولّى خدا باشد.. 📚 کامل الزیارات / صفحه ۸۰۶ . ◾◾◾◾◾◾◾◾ من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت  زخمی که شد عمیق مداوا نمی‌شود  گر چند ضربه هم زده بودن باز هم  پیشانی تو بیش از این وا نمی‌شود  گفتند گفته ای که مرا کوچه می‌برند  می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو  گفتند گفته ای که تماشام می‌کنند  می‌خواهم از زبان خودت بشنوم بگو  بابا خودت بگو سر بازار می‌روم  بابا خودت بگو که گرفتار می‌شوم  بابا خودت بگو به سرم سنگ می‌زنند  بابا بگو بدون علمدار می‌شوم ◾◾◾◾◾◾◾