چند ماه از عقد من و پیمان گذشته بود اون شب پیمان خونه پدرم موند، نیمه شب تو تاریکی چشم باز کردم اما با جای خالیش رو‌به‌رو شدم... کنجکاو شدم ببینم کجا رفته، بلند شدم و از اتاقم بیرون رفتم، صدایی از اتاق خواهرم (حمیرا) به گوشم رسید... با تعجب جلو رفتم در اتاق بسته بود، اما صدای بی شرمانه شوهرمو از داخل اتاق خواهرم که شنیدم... ⛔️ادامه این ماجرا تلخ 😔 در کانال زیر سنجاقه👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/524812572C82e52b8d6b ❌خانومای احساسی وارد نشن ❌