#داستانک
📌یک داستان ، یک پند
✍مردی در روستایی غریب وارد شد. شیخ ریاکار روستا او را به خانه دعوت کرد و غذا داد و شب بستر او را در اتاقی پهن کرد. اتاق کهنه و سقف آن چوبی بود و چوبها با باد صدا میکردند. مرد شهری ترسید و به میزبان پناه برد. میزبان گفت: نترس، هر شب این چوبها ذکر خدا میگویند و این صدای ذکر آنهاست.
⛱مردی شهری گفت: آخر ذکر به سجده میرسد، میترسم از ذکر به سجده برسند و مرا زیر آوار بگذارند. با شنیدن این سخن، شیخ ریاکار ساکت شد.
#سبک_زندگی_اسلامی
📱instagram.com/taranomzendegi_110
•┈┈••✾❀🕊🌸🕊❀✾••┈┈•
°•⊰
@taranomzendegi110 ⊱•°
•┈┈••✾❀🕊🌸🕊❀✾••┈┈•