#روایت_بخوانیم
﷽
فکر میکنم شب هفتم محرم، مردها باید بروند بیرون!
روضه را بگذارند برای ما زنها؛ امشب، شبِ جان دادنِ ما مادرهاست.
لا لا لا لا علی آروم بگیر نازدونهام.
نه! نه! مردها بمانند! برای یاری حسین (ع) برای آن وداعِ داغ،
برای آن نگاه متحیر به اتفاقِ «من الاُذُن الی الاُذُن»،
برای آن قدم های لرزانِ جلو رونده - عقب برگشته تا پشت خیمهگاه،
برای آن با نوکِ شمشیر خاک را قد پیکر یک شیرخواره ذبح شده کنار زدن،
برای آن رویارویی شرمگینِ سنگینِ غمگین با اهل حرم.
برای ما زنها، یک روضهی دیگر هست، که بیحد مادرانه است. مردان را به این بخش از مصیبت راه نیست؛ اصلاً مردی نمیتواند بفهمد چقدر درد دارد آن لحظه، چقدر داغ دارد آن جریان،
*آنجا که بعد از واقعه، به اهل حرم آب رسید*
آه *آب* چه کردی با رباب؟!.....
حالا رباب مانده و طعام و شراب طفلش، حالا رباب مانده و آغوش خالی، حالا رباب مانده و گهواره بیعلی.
مرا همینجا پای همین صحنه خاک کنید.....
#عظمت_المصیبة
#حضرت_علیاصغر ع