از صبح تا شب پیغمبرو همراهی می‌کرد وقتی پیغمبر اومد بره تو این خونه نگاه کرد دید عه فلانی و فلانی از مشرکین اطراف خونه دارن پرسه میزنن... گفت: اینا امشب یه کاری میخوان اینجا انجام بدن یا این کشته میشه خیال سازمان یهود راحت میشه... یا نه میره مدینه من باید همراهش برم... پیغمبر اینو دید حالا چی کار کنه؟! اگه بهش بگه برو خونه ات صاف میره به اونا میگه ایناهاش داره میره... همراه با خودش ببره مدینه ابوبکر به هدفش رسیده... چرا؟! این ابوبکر میخواد تو مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه... پیغمبر چی کار کرد؟! نه ابوبکر رو فرستاد به خونه اش، نه به سمت مدینه رفت اصلاً برنامه رو عوض کرد رفت به سمت اون غار سه روز اونجا موند... نتیجه چی شد؟! مدینه‌ ای ها هِی انتظار کشیدن دیدن آقا نمیاد نیومد طبق قرار، حتماً حادثه اتفاق افتاده!! مراسم استقبال به هم خورد قرار شد یه نفرو بفرستن بره مکّه بگن آقا چرا نیومدی؟! مراسم استقبال به هم خورد رفتن... پیغمبر اکرم حرکت کرد به سمت مدینه، رسید به قبا هیشکی نبود...