🔘امیر محبوس(۱) خدا رحمت كند آن فقيه عالي قدر، آيت الله بهجت را كه در توصيف حال و روز مردم در عصر غيبت فرموده بود: ▫️ما مَثل طايفه و گروهي هستيم كه رئيس خود را حبس نموده است و در بلايا، خود تصميم جنگ يا صلح را اتّخاذ مي كند. ▫️ خودمان كرده ايم و اجازه نمي دهيم بيايد قضايا را حل كند. با اينكه مي دانيم اگر بيايد مي تواند مشكلات را حل كند؛ ولي باز او را محبوس كرده ايم. ▫️پيش از ايشان، حضرت صاحب الزّمان(ع) در توقيع شريفي خطاب به جناب شيخ مفيد(ره) فرموده بودند: 🔹«... اگر شيعيان ما كه خداوند توفيق طاعتشان دهد، به عهدي كه با ما داشتند، وفا مي كردند، فيض ديدار ما از آنان صلب نمي شد.» ▫️از اينجا، غيبت به درازا كشيده شد. امام را در محبس عهد و مراجعة خود گرفتار و در بند كشيديم و آنگاه از درد و رنج دوري و غيبت، ندبه سر داديم. ▫️اين وضع، بي شباهت به وضع جمعيت و قومي نيست كه در كويري هولناك و برهوتي ترسناك گرفتار آمده و در اضطرار تمام روزگار مي گذرانند و به رغم تجربة بيغوله اي لم يزرع و خوفناك و به جاي تلاش و مجاهدت براي رهايي از كوير، تنبلي پيشه كرده، چشم به گندابي عفن و قوتي كثيف از مردار و سوسمار دوخته اند. ▫️همّت بي همّتي گرفتاران كوير، مصروف مجادله ايست بي پايان براي كاستن از تلخي هاي آب و قوت لايموت كويري و تزئين سايه باني از خار و خاشاك با سنگريزه هاي رنگين منتشر در كنارة گنداب، در حالي كه در فاصله اي نه چندان دور، در كنجي خلوت يا غاري، بلد و راهنماي راه نجات آنان محبوس و در بند مانده است. ▫️آن چنان به خورد و زيست كويري و مردار خو كرده ايم كه افق ديد پرواز ذهنمان جز به كشف ادويّه اي براي خوش طعم ساختن آن خوراك و ساخت سرپناهي براي كاستن از گرماي كوير بركشيده نمي شود. ▫️گويا كه در وجدان خويش پذيرفته ايم كه زندگي و «معني زندگي» جز آنچه كه بدان خو كرده ايم، نيست. ▫️از فصلِ جواني تاكنون، كتاب هاي بسياري را خوانده و فرازهاي ماندگار بسياري از آنها را در خاطر دارم؛ از جملة آنها «پاپيون» بود كه سال ها پيش از اين منتشر شد. فيلم سينمايي ديدني و زيبايي هم بر اساس آن ساخته شد. ▫️پاپيون به اتّهام جرمي كه شايد مرتكب نشده بود، محكوم به حبس، براي هميشة عمرش شده بود. ▫️روزيِ او، محبس تيره و تار و زندان بانان بدخو و خشن بود؛ امّا پاپيون، هيچ گاه نپذيرفته بود كه سهم او از زندگي، فقط زندان است، از اين رو او همة سال هاي محكوميّت را در جنگ و جدال براي رهايي گذراند و نه براي راحت كردن فضاي زنداني كه در آن محبوس بود. ▫️ هر روز صبح از خواب برمي خاست و از دور، اشاره به همة آنهايي كه او را به حبس و شكنجه كشيده بودند، مي گفت: حرام زاده ها! من هنوز زنده ام! ▫️همة عمر پاپيون، مصروف فرار از محبس ها شد و نه سازگاري در زنداني كه آن را حقّ خود نمي شناخت. دستِ آخر هم در پيري و كهنسالي، از بلنداي جزيره اي كه آخرين محبس او بود، خود را به پهنة اقيانوس پرتاب كرد و رهايي هميشه را به تجربه نشست. ▫️پاپيون نپذيرفته بود كه سهم او از زندگي و استحقاق او از بودن در پهنة هستي، زندان و آب و خورش زندان است. ▫️جز او، ساير بنديان، در اوج يأس، در منتها اليه انفعال و در نزد خويش پذيرفته بودند كه: براي زنداني بودن به دنيا آمده اند و نه براي رهايي از زندان. از اين رو، چونان مرغي كه در قفس چشم به جهان گشوده باشد، در تصوّر خويش مفهومي براي رهايي جست وجو نمي كردند. ▫️مرغي كه در قفس چشم به جهان گشوده باشد، در تصوّر خويش مفهومي براي رهايي جست وجو نمي كردند. ▫️آنان مأموريّت خويش و هدف از بودن را در هموار ساختن زندان و سازگاري با زندان بانان بدخو مي شناختند. از همين رو بود كه تنها، جنازة نحيف و تكيدة آنان به تجربة رهايي نائل مي آمد؛ آن هم بر دستان زندان بانان، پيچيده در پارچه اي از كتان كه از بلنداي صخره اي رفيع به دست امواج سهمگين سپرده مي شدند تا قوتي براي ماهيان و كوسه ها شوند. ▫️بزرگ ترين مصيبت آوار شده بر انسان ها، قبول سرنوشت محكومان به حبس و زنجير و زيست ناگزير در برهوت است. از همين روست كه معني و مفهوم رهايي را از خاطرها زدوده ايم. 📚/ @tarikh_farda