1-یزید بن معاویه: امام در دوره 34 ساله امامتش با توجه به متغیر بودن شرایط و اوضاع و خلفا و حکمرانان، مواضع سیاسی متفاوتی اتخاذ نمود. از عصر عاشورا تا بازگشت از اسارت شام، عملکردی صریح، حماسی و تند را در پیش گرفت. ایشان در آن ایام، تقیه را به صلاح ندید و با در کف گرفتن جان خود در آن شرایط خفقان آور سکوت اختیار ننمود و پیام حماسه عاشورا را به همگان ابلاغ نمود. اما پس از بازگشت، گرچه انحرافات اخلاقی مدینه را پر کرده بود ولی به دلیل اقلیت شیعه و اختناق شدیدی که دستاورد فاجعه کربلا بود زمینه برای فعالیت آشکار امام فراهم نشد و ایشان صلاح را در کناره‌گیری از مردم دید و در بیرون مدینه، مدت سه سال در چادر زندگی کرد. در روایتی از امام باقر علیه السلام به این نکته اشاره شده است و دلیل آن خوش نداشتن در رفت‌و‌آمد با مردم ذکر گردیده است. به بیان دیگر امام طریق تقیه را در پیش گرفتند. 2-عبدالملک بن مروان: امام در زمان عبدالملک روش اعتراض را در پیش گرفت و از او دوری نمود تا مهر بطلان بر روش حکومتی او بزند. این امر سبب اعتراض عبدالملک گردید وقتی دید اعتراض او ثمره‌ای ندارد طی نامه‌ای تهدید آمیز از امام خواست تا شمشیر پیامبر را به او ببخشد ولی امام نپذیرفت. عبدالملک به شدت امام را تحت کنترل داشت به گونه‌ای که حتی مسائل داخلی و خصوصی زندگانی امام به او گزارش می‌شد. گرچه امام چون سایر امامان، حاکمیت اموی را غاصب می‌دانست لکن آن زمان که آبرو و کیان جامعه اسلامی را در خطر می‌دید از هیچ کمکی فروگزارنمی‌کرد.به عنوان نمونه؛ حاکم روم در نامه‌ای تهدیدآمیز از عبدالملک خواست تا شعار« لااله الااله محمد رسول الله» را از روی پارچه‌های صادراتی پاک کند و گرنه در سکه‌هایشان نام پیامبر را به زشتی خواهد برد. عبدالملک از امام یاری خواست و ایشان طرح استقلال اقتصادی را پیشنهاد داد. بدین ترتیب سکه‌های رومی ممنوع گردید و سکه اسلامی زده شد. 3-حجاج بن یوسف ثقفی: پس از مرگ یزید در سال 64هجری، تا کشته شدن ابن زبیر به دست حجاج در سال 73هجری، حکومت اموی تسلطی بر حجاز نداشت. چون عبدالملک بر عراق مسلط شد حجاج را به جنگ عبدالله بن زبیر فرستاد. ابن زبیر به دست حجاج کشته شد. عبدالملک نیز حاکمیت حجاز و عراق را به حجاج واگذار کرد و او بیش از بیست سال در این مناطق حکومت راند و حکومت وحشت، اختناق و ترور را بنا کرد. امام در این ایام به شدت بیشتری روش تقیه را ادامه داد تا بهانه‌ای به دست حجاج نیفتد. از این‌رو گزارشی از برخورد تندی بین امام و حجاج مشاهده نشده است.با این وجود حجاج به عبدالملک نامه نوشت که:« اگر ثبات و دوام حکومتت را می‌خواهی، علی بن الحسین را به قتل برسان». عبدالملک در پاسخ نوشت:« از خون بنی‌هاشم برحذر باش و آن را حفظ کن». 4-هشام بن اسماعیل: پس از حجاج، هشام بن اسماعیل والی مدینه شد و چهارسال، امام را فراوان آزار داد. اما زمانی که او را به خاطر کارهایش عزل کردند و برای تنبیه سرپا نگه داشتند تا هرکس هر چه می‌خواهد به او بگوید. امام به یاران خود دستور داد چیزی به او نگویند و خودشان نیز بر او سلام کرده و گذشتند. هشام در مقابل این برخورد امام این آیه را قرائت کرد: «الله اَعلمُ حیثُ یجعَلُ رِسالته؛ خدا بهتر می‌داند که رسالتش را کجا قرار دهد». 5-عمربن عبدالعزیز: عملکرد امام سجاد علیه السلام در مورد عمربن عبدالعزیز، افشای چهره ریاکارانه او بود. گرچه او پس از شهادت امام به خلافت رسید لکن امام پیش از آن روش سیاسی‌اش را افشا نمود. آن حضرت در مورد او فرمود: «دیری نمی‌پاید که می‌میرد، در حالی که اهل آسمان او را لعنت کرده و اهل زمین بر او می‌گریند». امام پیشاپیش پرده از چهره ریاکارانه عمربن عبدالعزیز برداشتند و خدمات او را یک روش حکومتی خواندند. تلخیص توسط : سیده زهرا محمدی _ سطح سه تاریخ اسلام http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60