📚📚 معرفی اجمالی کتاب در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «دوران کودکی من با زندگی معمول دیگر کودکان آمریکایی تفاوتی نداشت. پدرم پیش از دوسالگی‌ام ما را رها کرد و مادرم مجبور شد من را دست‌تنها بزرگ کند. مادرم زن خاصی است. عشق من به او در قالب کلمات نمی‌گنجد. من خودم دو بچۀ ناز دارم و حالا می‌فهمم که بزرگ کردن من در آن دوره، چقدر برای مادرم سخت بوده است. وقتی من به دنیا آمدم، او بیست سال بیشتر نداشت. با رفتن پدر، مادرم تصیم گرفت که در زندگی‌اش تحولی صورت بدهد و از همین رو، برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه رفت. وقتی من هنوز تاتی‌تاتی می‌کردم، مجبور شدیم به خانۀ پدربزرگم نقل مکان کنیم. پدربزرگ و مادربزرگم سرپرستی ما را بر عهده گرفتند و مادرم توانست به دانشگاه برود و مدرکی عالی دریافت کند. یادم می‌آید که من را به مهدکودک دانشکده می‌سپرد و برای خواباندن من، کتاب‌های درسی‌اش را با صدای بلند برایم می‌خواند. مادرم سخت تلاش می‌کرد و بالاخره توانست به جایی برسد.» -----------❀❀✿❀❀--------- @tarikh_j