پیش از سی سال قبل روضه خوانی بود به نام ( (شیخ حسن) ) که چند سال آخر عمرش به شغل حرامی سرگرم بود، پس از مردنش یکی از خوبان او را در خواب می‌بیند که برهنه است و چهره اش سیاه و شعله‌های آتش از دهان و زبان آویزانش بالا می‌رود به طوری وحشتناک بود که آن شخص فرار می‌کند. پس از گذشتن ساعاتی و طی عوالمی باز او را می‌بیند لکن در فضای فرحبخش در حالی که آن شیخ، چهره سفید و با لباس و روی منبر و خوشحال است نزدیکش می‌رود و می‌پرسد شما ( (شیخ حسن) ) هستید، گوید بلی؟ می‌پرسد شما همان هستید که در آن حالت عذاب و شکنجه بودید؟ گوید بلی آنگاه سبب دگرگون شدن حالش را می‌پرسد، می‌گوید آن حالت اولی در برابر ساعاتی است که در دنیا به کار حرام سرگرم بودم و این حالت خوب در برابر ساعاتی است که از روی اخلاص یاد حضرت سیدالشهداء علیه السّلام می‌نمودم و مردم را می‌گریاندم وتا اینجا هستم در کمال خوشی و راحتی می‌باشم و چون آنجا می‌روم همان است که دیدی. به او گفت: حال که چنین است از منبر پایین نیا و آنجا نرو، گفت نمی توانم و مرا می‌برند. شاهد صدق این رؤ یا آیه شریفه: (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ) می‌باشد ؛ یعنی هرکس هموزن ذره کار نیکی بجای آورد آن را می‌بیند و هرکه هموزن ذره شری انجام دهد آن را خواهد دید. ناگفته نماند که این حالت برزخی اوست تا وقتی که استحقاق عذاب ساعات گنهکاریش تمام شود یا اینکه به شفاعت اهل بیت علیهم السّلام نجات یابد و چون ایمان داشته و دلش از محبت خالی نبوده سرانجام اهل نجات و خوشی پیوسته خواهد بود.  [داستان های شگفت]