کتاب رمان سلام بر ابراهیم
#پارت۸۸
از نوجوان تا پيرمرد، از افراد بيســواد تا فارغالتحصيل دكتري، از بچههاي
بسيار متدين و اهل نماز شب، تا كساني كه در همان گروه نماز را فرا گرفتند.
از بچههــاي حوزه رفتــه تا كمونيســتهاي توبه كرده و... بــه اين ترتيب
همه ّ گونه نيرو در جوي بسيار صميمي و دوستداشتني دور هم جمع شدند.
افــراد اين گروه تقريبًا چهل نفره، در يك چيز با هم مشــترك بودند و آن
شجاعت و روحيه بالای آنها بود. ابراهيم كه عملا مسئوليت گروه را برعهده
داشــت هميشه ميگفت: ما فرمانده نداريم و از طريق محبت و دوستي خيلي
خوب گروه را رهبري ميكرد.
سيستم اداره گروه به صورتي بود كه همه كارها خودجوش انجام ميشد و
تقريبًا كسي به ديگري امر و نهي نميكرد.
بيشتر كارها با همفكري پيش ميرفت و بيشتر از همه جواد افراسيابي و رضا
گوديني همراهان هميشگي ابراهيم بودند.
٭٭٭
يكي از برنامههاي روزانه گروه، كمك به مردم محلي وحل مشكلات آنها
بود. بسياري از نيروهاي محلي گيلان غرب نيز از اين طريق به گروه جذب شدند.
فعاليتگروه اندرزگو، بيشتر تشكيل تيمهاي شناسايي و عملياتي بود.
عبــور از ارتفاعــات و تهيه نقشــههاي دقيق و صحيح از منطقه دشــمن، از
ديگركارها بود.
روش ابراهيم در شناساييها بسيار عجيب بود. نيمههاي شب به همراه افراد
از ارتفاعات عبور ميكردند.
آنها پشــت نيروهاي دشمن قرار ميگرفتند و از محل استقرار و تجهيزات
دشمن اطلاعات بســيار دقيقي را به دســت ميآوردند. ميگفت: اگر چنين
كاري انجام نگيرد معلوم نيست در عملياتها موفق شويم. پس بايد شناسایی
ما دقيق و صحيح باشد.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹
@TARKGONAH1