📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش او در راهرو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه ميشد. شرايط خانه به گونه اي نبود كه بتواند در آنجا درس بخواند. براي همين اين کار را ميکرد. داخل راهرو لامپ هایي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مينشست و درس ميخواند! يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني؟ تو حق گردن اين پایگاه داری همه ی در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزد گچکاری كردي. همه ُ ي تزئينات اينجا كار شماست. خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نميدي. هادي گفت: من اين درس رو براي خودم ميخوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيت المال پرداخت ميكند استفاده کنم. از طرفي چون ميدانم اين لامپ ها تا صبح روش است اينجا مي مانم. اما بيشترين احتياط او درباره ي غذا بود. هر غذايي را نميخورد. البته دستور دين نيز همين است. برخي از بزرگان به غذايي كه تهيه ميشد دقت ميکردند. در قرآن نيز با اين عبارت به اين موضوع تأكيد شده: ((پس انسان بايد به غذاي خودش و اينكه از چه راهي به دست آمده بنگرد.))1 در تهران وقتي غذايي تهيه ميکرديم ميگفت: از کجا آمده؟ چه کسي پخته؟ وقتي ميگفتيم پخت مادر است خوشحال ميشد، اما غذاهاي ديگر را خيلي تمايل به خوردنش نداشت. 1))سورهي عبس، آيهي۲۴ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1