📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش
#پارت100
ميگفت اين پسر خيلي مهربان و دلسوز است اما ترس را نميفهمد درمقابل نيروهاي داعش بدون ترس جلو ميرود، هر چه ميگوييم مراقب باش اما انگار متوجه نميشود، اين رزمنده شجاعانه جلو ميرود و راه را براي
بقيه"ي نيروها باز ميکند.
هادي نه ترس را ميفهميد و نه خستگي را ...
يک بار فرمانده محور جلوي خود هادي اين حرفها را زد، هادي وقتي اين
مطالب را شنيد، گفت: جلوي دشمن نبايد ترس داشت، ما با شهادت ازدواج
کرده ايم.
هادي به عنوان تصويربردار به جمع آنها پيوسته بود، او تصاوير و فيلم هاي
خاصي را از نزديکترين نقطه به سنگر تکفيري ها تهيه ميکرد.
از ديگر کارهاي او رساندن آب و تغذيه به نيروهاي درگير در خط مقدم
بود.
اما مهمترين کار فرهنگي هادي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي
حشدالشعبي در ايام اربعين بود.
هادي اصرار داشت کارهاي فرهنگي رزمندگان عراقي به اطلاع مردم و
شيعيان رسانده شود. لذا راهپيمايي اربعين را بهترين زمان و مکان براي اين
کار تشخيص داد.
واقعاً هم تفکر فرهنگي او جالب بود. هادي يک چادر در نيمه راه نجف به
کربلا راه اندازي کرد و نمايشگاه تصاوير نبرد با داعش را با چينش مناسب در
مقابل ديد زائران کربلا قرار داد.
برادر ناجي ميگفت: هادي براي اين نمايشگاه خيلي زحمت کشيد. کار
عقب بود و کاروانها از راه ميرسيدند. هادي گفت که شبها کمتر بخوابيم
و کار را به نتيجه برسانيم.
طي چند شبانه روز هادي بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبي انجام شد
و مخاطب بسياري داشت.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹
@TARKGONAH1