✅داستان عاقبت‌ بخیری‌‌ ✍️دو برادر، دور از شهر خود در غربت زندگی می‌کردند که خبر رسید پدرشان در شهرشان بدحال و رو به موت است. یکی از برادران همان شب حرکت کرد و دیگری نزدیک صبح راهی شد. برادری که صبح حرکت کرد به مقصد رسید و بر سر بالین پدر حاضر شد؛ ولی برادر دیگر که شب حرکت کرد، نزدیک شهر مرکبش خراب شد و هرگز بر بالین پدر نرسید. آری! این است داستان عاقبت‌ بخیری‌‌. برخی زودتر از همه در جوانی به عبادت خدا نائل شده ولی بعد از مدتی در عبادت خود سست می‌شوند و به مقصد نمی‌رسند، اما برخی که در میانسالی عبادت خدا را شروع کرده‌اند به مقصد می‌رسند و عاقبت‌بخیر می‌میرند. این بدان معنا نیست که در میانسالی عبادت خدا را شروع کنیم، بلکه بدان معناست که از خدا بخواهیم همیشه عاقبت امور ما را ختم بخیر نماید. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄