به نام خداوند گسترده‌‏مهر مهربان‏ كاف. ها. يا. عين. صاد. (1) اين گزارشى است از رحمت‌‏بخشى پروردگارت بر بنده‌‏اش زكريّا، (2) آن‌‏گاه كه در خلوتى نهان از مردم پروردگارش را ندا داد. (3) گفت: پروردگارا، من استخوانم سست گرديده و قدرتم كم شده و پيرى در سرم شعله‏‌گونه برافروخته و فراگير شده‌است و تاكنون- پروردگارا- هرگاه تو را خوانده‏‌ام از اجابت دعا محروم نبوده‌‏ام. (4) و من از رفتار بستگانم كه پس از من وارثانم خواهند بود بيمناكم و همسرم نازا بوده و اكنون هم سالخورده است، پس از جانب خود وارثى به من عطا كن، (5) فرزندى كه از من و از خاندان يعقوب ارث برد، و او را- اى پروردگار من- در عقيده و عمل پسنديده گردان. (6) ما دعاى او را اجابت كرديم و به وسيله فرشتگان به او ابلاغ نموديم كه: اى زكريّا، ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است و پيش‏‌تر همنامى براى او قرار نداده‌‏ايم، مژده مى‏‌دهيم. (7) زكريّا گفت: پروردگارا، چگونه مرا پسرى باشد و حال آن‏‌كه همسرم نازا بوده و اكنون هم سالخورده است و خود نيز از كهنسالى به ناتوانى رسيده‏‌ام. (8) خدا فرمود: حقيقت چنان است كه به تو نويد دادم. پروردگار تو گفته كه اين كار براى من آسان است و من تو را پيش‌‏تر در حالى‌‏كه چيزى نبودى آفريدم. (9) زكريّا گفت: پروردگارا، نشانه‌‏اى براى من قرار ده تا بدانم كه آن‌چه شنيده‌‏ام از جانب توست. خدا فرمود: نشانه تو اين است كه سه شبانه‏روز، با اين‌‏كه سالمى، نمى‏‌توانى با مردم سخن بگويى. (10) پس از محراب خارج شد و به سوى قومش رفت و با اشاره به آنان فهماند كه خدا را منزّه شمريد و بامدادان و عصرگاهان او را تسبيح گوييد. (11) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛