السلام علیک یا صاحب الزمان با همه دلتنگی شب لبخند، مهمان ناخوانده ی می شود بر روی لب ها وقتی گرگ و‌میش صبح به تو فکر می کنم تو که خودت. یادت. و همه ی شعر های دوست داشتنت به یکباره بر سجاده ی نمازم می نشینید تسبیح تربت را دانه دانه می اندازم و در هر دانه بلند بلند قربان صدقه ات می روم جانمازم بوی گل یاس شب بو می گیرد و چادرم حاله ی می شود دور سرم تا کسی قربان صدقه رفتن هایم را نبیند هوای خنک صبح کم کمک به روزنه های پنجره می خورد.. و پنجره را می گشایم می خواهم بگویم بیدار هستم و آمده ام گدایی از قلب تپنده ی عالم گدایی از دستان سلطان می چسبد ولی ارباب، گدایت ناشی است و خوب حرف زدن را بلد نیست... فقط،می خواهم بگویم.... پنجره ام نیمه باز است.. بر من روزیم را برسان حضرت باران دلی دارم 💔 منتظر🕊🕊 @tashadat