حاج ابوالحسن شریفی می‌گوید: در زمانی که رژیم شاهنشاهی حاکم بود، به خاطر مخالفت‌های ما با اعمال رژیم جمعی از دوستان زندانی و بعضی اعدامی و جمعی هم فراری بودند. اینجانب به مسجد جمکران پناه آورده و از آقا امام زمان خواستم که واسطه شوند تا خدا مرا از این مهلکه نجات دهد. ✨💫✨ شبی در خواب دیدم در بیابانی سرگردانم و نمی‌دانم از کجا بروم. چون اطرافم را ماموران گرفته‌اند. در همان حال متوجه شدم که جوانی خوش سیما و نورانی در مقابلم قرار دارد و پرسید: چرا سرگردانی؟ گفتم: ماموران ساواک در تعقیبم هستند و می‌خواهند مرا دستگیر کنند. آن جوان نورانی فرمودند: وحشت نداشته باش! ذکری را که به شما یاد می‌دهم بگویید تا نجات پیدا کنید. خوشحال شدم و پرسیدم چه بگویم؟ فرمود بگو: «یا محمد و یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان درکنی و لاتُهلِکنی» پرسیدم خاصیت آن چیست؟ فرمود با گفتن این ذکر از دست این‌ها نجات پیدا می‌کنی. ✨💫✨ من دیگر آقا را ندیدم و در فکر بودم که این آقا از کجا آمد و چگونه سریع غایب شدند! لحظه‌ای گذشت، دیدم شخص قوی و نیرومندی در مقابلم قرار گرفت و گفت: چرا پریشانی؟ همان مطلب را به ایشان گفتم و اضافه کردم که «الان جوان باصفایی آمدند و به من این ذکر را تعلیم دادند. من هم منزل را می‌دانم ولی مامورهای اطراف نمی‌گذارند.» بیلی به دست داشتند به من فرمودند با این بیل به اطراف خود به طرف ماموران دور بزن و بعد فرمود به زمین بزن بیل را به زمین زدم یک وقت متوجه شدم همه ماموران اسلحه را انداخته و پا به فرار گذاشتند. ✨💫✨ به آن آقا گفتم این ذکر عجب اثری داشت! فرمود: آری به این مطالب کاری نداشته باش. بیل را به دوش خود گرفته فرمود برویم تا من شما را به منزل برسانم. چند قدمی که برداشتم متوجه شدم به تهران خیابان بوذر جمهری کوچه حکیم که منزل ما آن وقت آنجا بود رسیدیم. به اتفاق ایشان طرف منزل آمدیم. از ایشان خواستم که به منزل بیایند. فرمودند: ماموریتی دارم که باید به دنبال آن بروم. بدون اینکه زنگ بزنند در باز شد و من وارد منزل شدم و از خواب بیدار شدم. به شخص معبّری مواجه و موضوع را در میان گذاشتم. ایشان فرمود: حکم دستگیری شما صادر شده و باید مخفی بمانید. من هم به مسجد جمکران پناه آورده و مدتی اینجا ماندم مأمورانی که در تعقیب من بودند مأیوس شده و منصرف گشتند و من با خاطر جمعی برگشتم و از این مهلکه به برکت آقا امام زمان و ذکر مخصوصی که در هیچ کتابی ندیده بودم نجات پیدا کردم. 📗شیفتگان حضرت مهدی، ج ٢، ص ٨۶ @tashahadat313