🎤👈 حاج آقا صالحی (دوست شصت ساله و برادر دینی حاج آقا توسلی رحمة الله علیه) ❇️ حاج آقا توسلی این خاطره را در سال ۱۳۹۵ در هتل مُعین مشهد مقدس نقل کرد:یک روز در دارالشفاء در حجره نشسته بودم دیدم یک نفر با پا در می زند ❇️ گفتم: که چرا با پا در می زنی؟ بلند شدم در را باز کردم دیدم یک آقای محترمی از اهالی کرمان است.در یک دستش هدایایی بود و در دست دیگرش نان سنگک گرفته بود. گفت می بینید حاج آقا! دست های من پُر است ❇️ حاج آقا بلیط هواپیما گرفتم تا با هم برویم مشهد. وقتی در فرودگاه مشهد پیاده شدیم، این آقا رفت به سراغ تاکسی های فرودگاه، گفتم تاکسی نگیر. ❇️ چند قدمی از فرودگاه فاصله پیدا کرده بودیم که یک پیکان قراضه آمد و نگه داشت، سوار شدیم. من به راننده گفتم: تو از امام رضا علیه السلام خجالت نمی کشی که سه سال است حرم نرفتی؟ ❇️ قبل از آنکه راننده جواب بدهد دوست کرمانی من با عجله از راننده پرسید: حاج آقا راست می گوید که شما سه سال است حرم نرفتی؟ ❇️ ماشین را کنار زد ( لباسهای روغنی داشت، سر و صورتش اصلاح نشده و آدم پریشانی بود) شروع کرد به گریه کردن. ❇️ گفت: حاج آقا راست می گوید! پریشانی روزگار در ما روحیه نگذاشته زیارت آقا برویم الان سه سال است حرم امام رضا نرفته ام. ❇️ به آنجایی که می خواستیم برویم ما رساند، از ما آدرس گرفت و رفت. فردا آمد، دیدم سر و صورتش را اصلاح کرده، لباس تمیز پوشیده و امام رضا را زیارت کرده بود، آمد از من تشکر کرد. ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi