دنیای پارادوکسها!
🔹اخیرا یادداشت کوتاهی به دستم رسید به این شرح: "یکی از آشنایان تعریف میکرد که مدت کوتاهی از سکونتشان در خانهی جدیدشان نگذشته بود که متوجه شدند صدای همسایه مجاور بهآسانی از دیوارها عبور کرده و در خانه آنان به گوش میرسد. همسایه آنان زوج جوانی بودند و خصوصیترین صحبتهایشان نیز بهراحتی قابلشنیدن بود. نه آنکه آن زوج بیپروا بودند، بلکه دیوارهای حائل آنقدر نازک بود که توانی برای مقاومت در برابر صداهای آنان را نداشت. آنان مانده بودند که چه کنند؟ آیا به همسایه تذکر بدهند؟ چه بگویند و اصلا چگونه بگویند؟ همکار دیگری هم قبلاً برایم از چنین مشکلی گفته بود. مساله این همکار هم شنیدن چنین صداهایی بود. نه آنکه همسایهشان آدم بینزاکتی باشد. بسیار هم مبادیآداب بود. اما دیوارها بی حیا بودند. در نهایت آن همکارم به دلیل داشتن دو نوجوان مجبور شد محل سکونتش را تغییر دهد. بهراستی در این مساله، تقصیر از ساکنان کدام طرف دیوارهاست؟ کسی که در خانهاش تمام کارهای معمولی یک زندگی متعارف را انجام می دهد یا همسایگانی که ناخواسته صدای آنان را میشنوند؟ به نظر، هیچکدام مقصر نیستند! در کشوری که امور شخصی و خانوادگی و حریم خصوصی این قدر حرمت دارد چرا دیوارها بیحیا شدهاند؟"
🔹در تکمیل این یادداشت عرض میشود که این دیوارها نیستند که بیحیا شدهاند! اساسا دیوار، دیوار است و حیا و عفاف برای آن معنایی ندارد؛ بلکه این خود ما هستیم که با تعریف بستر کنشگریِ دیوارها به آنها معنا میبخشیم و آنها را باحیا یا بیحیا میکنیم. اگر بخواهم شفافتر عرض کنم باعرض معذرت این خود ما هستیم که بیحیا شدهایم که با این نوع معماری، دیواری که مطابق با تعریف لغتنامهها ذاتا بایستی حائل میان دو چیز باشد را با معادلهای پارادوکسگونه، به دریدن پردههای حیا و عفاف وادار کردهایم! دقیقا از جنس همان پارادوکسی که این روزها در طراحی مسکنِ آپارتمانی شاهدش هستیم؛ مسکنی که اساسا طبق معنایش باید محل سکن و آرامش باشد را با طراحی اشتباه، به محلی برای استرس و اضطراب تبدیل کردهایم؛ اضطراب اینکه جست و خیز کودک معصوممان سبب اعتراض همسایه نشود و یا استرس اینکه بازشوها و پنجرههای برونگرا، به ابزاری برای نقض حریم خصوصی ما از سمت بلوک مقابل تبدیل نشود! دنیای عجیبی است این دنیای پارادوکسها!
#خانه_ویلایی
#آپارتمان
@tebbetabiee