#یادی_از_شهدا
🌷 یـه روز یـه ایرانیــه
توی عملیـات آزادسازی سوسنـگرد
تنها مونـده بــود با لشکـری از
تکـاوران و تانـکهای بعثـی !
در میـان نبــرد پاهاش مجـروح شــد !
با پـای مجـروح خـودش شروع بـه راز و نيـاز کرد :
«اي پـای عزيــزم،
ای آنـكه همـه عُمـر وزن مـرا متحمل كـردهای،
و مـرا از كـوهها و بيابـانها و راههای دور گذرانـدهای،
ای پـای چابــک و توانــا،
كه در همه مسابقـات مرا پيروز كــردهای،
اكنـون كه ساعت آخــر حيات مـن است
از تو میخواهم كه با جراحت و درد مدارا كنی،
مثـل هميشـه چابــک و توانـا باشـی،
و مرا در صحنــه نبــرد ذليـل و خـوار نكنـی»
و به خـون خــود نهيب زد :
«آرام باش، اين چنيــن به خـارج جـاری مشـو،
من اكنون با تــو كـار دارم
و میخواهـم كه به وظيـفهای درست عمل كنـی !»
به نبــرد ادامـه داد و حماسـهای خلق کـرد
که زبانــزد خـاص و عـام شـد !
تک و تنــها یـک لشکر از تانکهــا،
زرهپــوشها و تکاوران بعثــی را
مجبـور به عقب نشینـی کرد !
اون شخص کسی نبــود جــز
"شهیـد دکتــر مصطفـی چمــران"🌷
#شهید_مصطفی_چمران
📚 ریشوهای باریشه
👇👇👇
🆔
@TebyanOnline