بند1⃣ سی ساله دارم میبینم میسوزی مثل شمع هیچ کس نشد به غیر چاه با راز تو محرم هیچ کس وفاداری نکرد با تو به غیر از غم سی ساله دارم میبینم با غصه همدردی بابا حق داری که از این دنیا دلگیر و دلسردی بابا روزایی که دیدی ای کاش نبینه هیچ مردی بابا یادمه حرمتت رو شکستن آدمایی که دنیا پرستن توی کوچه ها دستاتو بستن امون از دل حیدر بند 2⃣ سی ساله همدم اشکت نخلستونه بابا سی ساله پیش تو کوچه ها رفتی از این دنیا وقتی که پیش چشم تو افتاد زمین زهرا سی ساله از پا ننشستی ای فاتح خیبر بابا اما از پا میفتی تا میرسی پشت در بابا میلرزه زانوتو میگی ای بی زهرا حیدر بابا روزای خوشمون بی فروغ بود توو غدیر بیعتاشون دروغ بود تو رو بردن و خونه شلوغ بود امون از دل حیدر بند 3⃣ سی ساله خواب هر شبت کابوس اون روزه سی ساله با اشک چشات سجاده میسوزه مثل تو زینب چشمشو به کوچه می‌دوزه سی ساله من میسوزم از دست این دنیا بابا میدونم تنها میمونم تو کوفه از فردا بابا قرار من و تو باشه غروب عاشورا بابا امون از روزی که بی پناهم توی کوفه اسیر نگاهم میشه این کوچه ها قتلگاهم امون از دل زینب شعر:علیرضا خضری سبک: احسان نوری ⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11