⚡️
⚡️⚡️
⚡️☄⚡️
⚡️☄☄⚡️
⚡️☄☄☄⚡️
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨
#قـدیـــــــس✨
#قسمت_هشتاد_و_هفتم
نویســـنده:
#ابراهیم_حسن_بیگے
ڪشیش با تبسـم گفت:
من هم از دیدنتان خوشحال شدم خواهــر.
دست خـدا به همراهتـان.
پیـرزن ڪه رفت، ڪشیش به دوردست ها نگاه ڪرد.
در افــق دیـد او، در قلـب دریایـے آبــے و آرام، چند ڪشتــے شنــاور بودنـد.
ڪشیــش ڪتاب را ڪه هنوز انگشتش در بین صفحـات آن بود، بالا آورد و به جلد آن نگاه ڪرد؛ ڪلمــه ے علــے در زمینه ے ڪرم و مشڪے جلـد، ڪمے برجسته به چاپ رسیده بود.
با انگشت روے این برجستگــے دست ڪشید و فڪر ڪرد علــے نیز چون عیســے و موســے و نــوح، از امـت خویش چه زخم ها خورده است!
بےمهرے مــردم نسبت به رهبرے ڪه پرچم هدایتشان را به دست گرفته ب ود و آن ها را به بهشـت خداونـد دعـوت مےڪرد، نهایت جهل و عنــاد بـود.
چــراغ در دست هاے علــے بـود و آن ها تاریڪے را جستجو مےڪردند.
چون موش هاے ڪور، از آفتاب و روشنایے مےگریختند و در دالان هاے تاریڪ زمین، آرام مےگرفتند.
ڪشیش عینڪش را به چشم زد و ڪتاب را گشود تا سرنوشت علــے و امتش را از لابه لاے سطور سیــاه خطوط ڪتاب، جستجو ڪند:
معاویــه با آرامــش خاطر نفس مےڪشد.
از خطر بزرگــے به سلامت جسته است.
نزدیـڪ است سپیده ے دولتش بدمد.
آرزویــے ڪه شب هاے ڪے فڪرش را مشغول ڪرده بود، اڪنون رشد یافته، شاخ و برگ رویانده، شڪـوفا شده، جوانه ها زده و بالاخره به ثمر نشسته است.
ڪے خوش، یڪے پس از دیگرے به او مےرسد.
در اردوگــاه علــے ڪرده است.
نبرد نهــروان، نبــرد دشمنان معاویــه با یڪدیگر، از برف ڪشندگان زیادے برجا گذاشته است.
بسیارے، خویشان و دوستــان و اقـوام خود را از دست داده اند، عزادارنـد و تخــم اختـلاف بیـن آن ها جوانــه زده است.
🍃
@chaharrah_majazi