#داستان_اربعین
✅3⃣
بیقرار
تمام سال بیقرارم برای اربعینت آقای من…
آن کتری سیاه شده از زغال چه زیباست. وقتی با دستی مهربان چای تیرهی عراقی در استکان پر از شکر میریزد و با ادب به دستت میدهد که با خوردنش جانی دوباره میگیری و از آن زیباتر سحرهای پیاده روی است. زمانی که در موکبی خوابیدی و با صدای کش کش دمپایی زوار از خواب بیدار میشوی. انگار این صدای ساعت است که در آن تاریکی تو را برای نماز شب بلند میکند و باز از آن زیباتر زمانی است که چشمت به بارگاه عباس بن علی(علیهماالسلام) میافتد و بیاختیار دست بر سینه گذاشته، توقف میکنی و میگویی با اجازهی شما ای یار باوفای حسین بن علی(علیهماالسلام) قدم زنان میآیم تا به مقصود اصلی برسم و زمانی که به هدف رسیدی، انگار مغزت قفل میکند؛ که راستی چه میخواستی به ارباب بگویی بگو..
لبیک یا حسین
امید که مولای غریبمان امسال از طرف ما هم قدمی در پیادهروی بردارند انشاءالله
اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_حسینع
#اربعین
@thaghlain 🌹