📝 نابرابری از جامعه حیات وحش میسازد
🔸 وقتی مردم به درآمدهای نجومی و زندگیهای اشرافی نگاه میکنند چه رخ میدهد؟ حرص و حسرت بر سرشان آوار میشود، به اضطراب میافتند تا خودشان را به سطوح بالای مصرف برسانند. مسابقه بزرگی شکل میگیرد که عده کمی برنده و تعدادِ بسیار زیادی بازنده دارد.
🔹 ثروتمندها رسانه و فضاهای عمومی را مالِ خود میکنند، دائم خودشان را به رخ میکشند و رقابت با همدیگر را به صحنه میآورند تا طرفدار و مصرفکننده جذب کنند. خواه ناخواه الگو میشوند و ارزشها را تغییر میدهند. اخلاق اولین قربانی در استیلای قارونها است.
🔸 انسانِ بالایی دائم خودش را متفاوت از پایینیها نشان میدهد، گاهی آنقدر دور میگیرند که حتی ژن و تبارشان را برتر جا میزنند. آنها که حداقلهایِ رقابت را ندارند یا امیدشان برای بُردن کمرنگ میشود حس باختن و حقارت میگیرند. نفرت وجودشان را پر میکند.
🔹 نابرابری پیش از هر چیز انسانها را از هم جدا میکند. به فردگرایی و خودخواهی اعتبار میدهد و همکاری و همدلی را از سکه میاندازد. انسانها رها و تنها میشوند و سلسلهای از آسیبها از افسردگی و اعتیاد به دارو گرفته تا مخدر و الکل و بیبندوباری سراغشان میآید.
🔸 نابرابری وقتی فاحش شود انسجام اجتماعی رو به زوال میگذارد و ناآرامی در کمین جامعه مینشیند. فاصله رفاهی از انسانها موجوداتی پرتوقع و عاصی میسازد، آمار جرم و جنایت را بالا میبرد، جامعه را به تنش و التهاب میاندازد و تا آستانه شورش جلو میبرد.
🔹 وقتی جامعه طبقاتی شود دمکراسی بیمعنی است چه اینکه صاحبان سرمایه همه ابزارهای قدرت را مال خود میکنند و میتوانند الیگارشی را در زرورقِ انتخاب به مردم بفروشند. مفهومی ساده و مسلم است که دمکراسی سیاسی نیاز به حداقلی از دمکراسی اقتصادی دارد.
🔸 این واقعیتها فریاد میزنند که درآمدها هم باید کف داشته باشند و هم سقف، کفی که نیازهای زندگی آبرومندانه را تأمین کند و سقفی که مانع اشرافیت و تغییر ارزشها شود. فرقی هم نمیکند منبع درآمدها بخش خصوصی باشد یا دولتی، همه در یک کشور زندگی میکنیم.
🔹 بعضی اتحادیهها نظرشان روی تفاوتِ دو برابری است، بهشتی فاصله سه به یک را معقول میدانست. در آرژانتین، نروژ و ترکیه مردم میخواهند فاصله کمتر از چهار به یک باشد. بعضی پژوهشگران فاصله قابل تحمل را پنج یا شش برابر میدانند. سادهترین راه برای مهار درآمد هم «مالیات تصاعدی» است.
🔸 آزاد گذاشتنِ درآمد و مصرف نه تنها در عمل چیزی از «جامعه» باقی نمیگذارد که محیط زیست را هم تخریب میکند. چنین اجتماعی با راهکارهای پلیسی یا امنیتی (مثل رواج تفریحات جنسی) دوام میآورد اما با کمترین لرزشی شباهتش با حیات وحش را آشکار میکند.
🔹 آیا جامعه ایران به حیات وحش شبیه نشده؟ بدون شک! زیر فشارِ تحریم فقر بسیار گسترده شد و سیاستهای غلط به اشرافیت و نابرابری دامن زد. بسیاری از آسیبهای گفته شده در ایران هم دیده میشود، خیلی بیشتر از جوامعی که رفاه عمومیشان را با غارتِ ما بالا میبرند.
@titrkhabar_ir