داشتند صحبت می‌کردند که شنیدم کسی گفت «در روزگاری فردی رفت خانه‌ی امام سوالی بکند . .» چقدر که بغض نشست در گلویم. رفت خانه‌ی امام... گاهی من هم دلم می‌خواهد بروم خانه‌ی امامم. نه اینکه لیاقت داشته باشم و نه اینکه حقی این چنین را شامل حال خود بدانم. فقط دلم می‌خواهد و دل است دیگر... یادم می‌آید که سخنران گفت: -بچه که بودیم به ما گفتند امام ما سفر رفته است و برمی‌گردد... بزرگ شدیم و فهمیدیم امام سفر نرفته؛ طردش کردند و او را رانده اند. حال اینکه خانه‌ای برایت نیست را از چه بدانم؟ آنچه بدی است از جانب من است لیک تویی تمام خیر و خوبی. خدایا به خوبی های مولایم بدی های مرا ببخش تا برای دعا کردن به درگاهت پاک شوم که مستجاب شود دعایم . . . –اللّٰهُمَّ عَجِّلِ وَلیّکَ الْفَرَج @tobayadi🚪