غزل شمارهٔ ۹۸
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح
سواد زلف تو تفسیر جاعل الظلمات
بیاض روی تو تبیان فالق الاصباح
ز چین زلف کمندت کسی نیافت خلاص
نه زان کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح
ز دیدهام شده صدچشمه در کنار روان
که خود شنا نکند در میان آن ملاح
لب چو آب حیات تو هست قوت جان
وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح
نداد لعل لبت بوسهای به صد زاری
نیافت کام دل ما از او به صد الحاح
دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
همیشه تا که بود گردش مسا و صباح
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات