#امام_کاظم_علیه_السلام
🩸
خدایا ! دیگر مرا از این سیاهچال، نجات بده ...
در طی سالیان متمادی، حضرت
موسي بن جعفر علیهماالسلام را از این زندان به زندانی دیگر منتقل میکردند تا اینکه امام "علیهالسلام" را به زندان
مخوف و
تاریک سِندی بن شاهک ملعون منتقل کردند و تحت
شکنجه های شدید آن لعین قرار گرفت. تا جایی که در پی این شکنجه ها، امام علیهالسلام برای خلاصی از
زندان، اینگونه دعا مینمودند:
📋
یَا سَیِّدِی! نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ.
▪️ای مولای من! مرا از زندان هارون و از دست او نجات عنایت فرما.
📚عیون أخبار الرّضا علیهالسلام، ج۱ ص۹۳.
✍️اینگونه دعاکردن، دل یک دلسوخته را به همان روزهایی میکشاند که یک مادر هجده ساله پهلوشکسته ، دائماً با خدای خود اینگونه نجوا میکرد و میفرمود:
📋
یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً ؛ فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیَاةُ یَا مَوْلَائِی
▪️ای خدای من! مرگ مرا به سرعت برسان که دیگر زندگانی در این دنیا برای تیره و تار گشته است.
📚بحارالانوار ج۴۳ ص۷۷
✍️یارب به حق مادرم خَلِّصنی یارَب
یارب به جدّ اطهرم خَلِّصنی یارَب
او هم نوا با چاه شد من با سیه چال
من از علی تنهاترم خَلِّصنی یارَب
یارب به آن زندانیِ زندان کوفه
به عمه جانِ مضطرم خَلِّصنی یارَب
تا کی از این زندان به آن زندان خدایا
ذکر و دعای آخرم خَلِّصنی یارَب
تا کی نبینم ای خدا معصومهام را
دل تنگِ روی دخترم خَلِّصنی یارَب
زندان تاریک و نمورم مثل قبر است
خاک سیه شد بسترم خَلِّصنی یارَب
بین قفس بسته چرا صیاد بی رحم
زنجیر بر بال و پرم خَلِّصنی یارَب
زیر غل و زنجیر و ضرب تازیانه
چیزی نماند از پیکرم خَلِّصنی یارَب
شلاق خون گرید به حال غربت من
زخمی شده پا تا سرم خَلِّصنی یارَب
تا کی زند سیلی به رویم این یهودی
شد تار چشمان ترم خَلِّصنی یارَب
راضی به مرگ خود شدم از بس که گوید
او ناسزا بر مادرم خَلِّصنی یارَب
هر لحظه خون میریزد از زخم گلویم
یاد گلوی اصغرم خَلِّصنی یارَب