نهضتهای اسلامی در عین این که از نظر اصول کلی از یک کادر معین خارج نیستند، از نظر اهداف کوچک و جزئی [متفاوت اند. مثلا امروز یکی از هدفهای نهضتهای اسلامی مبارزه با استعمار است] ولی در صدر اسلام، ما پدیده ای به نام استعمار به مفهومی که امروز وجود دارد نداشته ایم.
این که ملتی ملت دیگر را در خدمت خودش قرار بدهد، بر مقدّرات آن ملت حکومت کند، به جای آن ملت بر آن ملت سیاست براند و حکومت کند، به جای آن ملت از منابع اقتصادی او استفاده کند، فرهنگ خودش را با لطایف الحیل بر فکر و مغز آن مردم تحمیل کند، یک پدیده جدید است، مربوط به عصر جدید است و از عمرش سه چهار قرن بیشتر نمی گذرد که ملتی در حالی که خودش را آزاد می پندارد، به ظاهر هم خودش را آزاد و مستقل می بیند و همه چیز دارد، در باطن تحت قیمومت یک ملت دیگر است و آن ملت با دستهای نامرئی خود دارد او را غارت می کند.
این یک پدیده جدید است. ولی مبارزه با این پدیده جدید در کادر کلی اصولی اسلامی وجود دارد. اسلام که در صدر برنامه خودش مبارزه با ظلم و غارتگری را قرار داده است، وقتی که ظلم و غارتگری فرد را تحمل نمی کند به طریق اولی ظلم و غارتگری یک ملت را بر ملت دیگر تحمل نمی کند چون اسلام در تعلیماتش نشان داده است که برای حقوق جامعه حساسیت بیشتری از حقوق فرد قائل است.
امیرالمؤمنین در جمله ای که در یکی از نامه هایشان در نهج البلاغه است .
می فرماید: اعْظَمُ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْامَّةِ وَ افْظَعُ الْغِشِّ غِشُّ الْائِمَّةِ(نامه 26). بزرگترین خیانتها خیانت به جامعه است، خیانت به فرد هرگز در حد خیانت به جامعه نیست.
بنابراین اسلام با استعمار هم مبارزه دارد گو این که استعمار در آن زمان نبوده. در زمان امیرالمؤمنین مبارزه بر ضد استعمار آنچنان که در این زمانها وجود دارد وجود نداشته ولی در برنامه و طرحهای اسلام چیزهایی که شامل مبارزه با استعمار هم بشود به نحو اکید و شدید وجود دارد؛ اصول کلی هست که این اصول کلی در همه جا وجود دارد.
جمله هایی است در نهج البلاغه و عین همین جمله ها در یکی از خطابه های حسین بن علی علیه السلام هست که آن خطابه در آن مجتمع معروف در دوره دیکتاتوری و اختناق عجیب معاویه- که دو نفر اگر می خواستند حدیثی در فضیلت علی علیه السلام نقل کنند، در صندوقخانه هم به زحمت جرئت می کردند- ایراد شده است.
حسین بن علی علیه السلام از اجتماع حج در منی و عرفات استفاده فرمود، کبار اصحاب را در آنجا جمع کرد و تصمیم قیام اصلاح طلبانه خودش را اعلام کرد و همین جمله ها را که از پدرش است به آنها فرمود. این جمله ها کلیاتی را برای همه هدفهای اسلامی به طور کلی، گذشته از این که هر زمانی خصوصیاتی دارد که زمان دیگر ندارد، مشخص می کند.
آن جمله ها این است: اللهُمَّ انَّک تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ یکنِ الَّذی کانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلْطانٍ وَ لَا الِتماسَ شَی ءٍ مِنْ فُضولِ الْحُطامِ یعنی خداوندا تو خودت می دانی که حرکتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مبارزه های ما رقابت در کسب قدرت نبود، برای تحصیل قدرت برای یک فرد نبود، به عنوان جاه طلبی نبود، برای جمع آوری مال و منال دنیا و برای زیاده طلبی در مال و منال دنیا نبود و نیست. پس هدف چیست؟
وَلکنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِک وَ نُظْهِرَ الْاصْلاحَ فی بِلادِک فَیأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِک وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِک (نامه129). این چهار جمله یک کادر کلی را مشخص می کند.
کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران
انتشارات صدری