آن نور که از باور اندیشه به دور است
دل نعره برآورده که ما را به حضور است
هر دل که در او خیمه زند ظلمت تردید
تاریک تر و سردتر از خانه ی گور است
چشمان خدابین تو ای روح حقیقت
بیداری چشم سحر و چشمه ی هور است
ای رود خروشان زمان تا سحر وصل
در رگ رگ ما عشق تو در حال عبور است
ای آینه ی عشق ، سراپای وجودت
تفسیر دعای سحر و سوره ی نور است
در وصف تو ای پیر جوانبخت جماران
گلواژه ی آیات احد شعر شعور است
#شعرخوانی
#احد_ده_بزرگی