📌قصه جنگ را چگونه بگوییم؟؟ ✍🏻سیدجواد نقوی 🔸یک‌سال جنگ به شدت نابرابر و قتل‌عام کودکان و زنان و آواره کردن انسان‌هایی که فقط قصد دارند در خاورمیانه با سنت و آداب خود زندگی کنند و هیچ جرمی مرتکب نشده‌اند‌؛ اما این جنگ هرچند در صحنه جهانی باعث تظاهرات وسیعی بود و سر آخر هم نتانیاهو در دادگاه لاهه جنایتکار جنگی معرفی شد؛ اما نگرانی‌هایی برای آیندگان دارد که آیا ممکن است خیلی زود این جنگ به فراموشی سپرده شود یا به‌نوعی نرمالیزه شود که جنگی بوده است مثل بسیاری از جنگ‌ها! 🔹تاد مِی، نویسنده کتاب «دوستی در عصر اقتصاد نئولیبرالی» سعی دارد در دو فصل اول کتاب خود به مخاطب توضیح دهد نئولیبرالیسم بیش از اینکه فقط نوعی عقلانیت حکمرانی باشد، نوعی ساخت اجتماعی را هم شکل می‌دهد که دوستی و دوست داشتن و عشق ورزیدن به‌نوعی بی‌معنا می‌شود و در چنین شرایطی است که اقتصاد تنها راه‌حل و راه‌ نجات انسان‌ها می‌شود و هر انسان دوست دارد صرفاً خودش را نجات دهد یا انسان برتر شود. 🔸تاد مِی، دو ویژگی را که سیطره نئولیبرالیسم در ساخت اجتماعی شکل داده است را واکاوی می‌کند تا نشان دهد در چه چرخه‌ای زندگی می‌کنیم: اول انسان مصرف‌کننده و دوم انسان کارآفرین. انسان مصرف‌کننده به نوعی در تلاش است همه آنچه پیرامون او هست را به کالایی برای مصرف و لذت بدل کند؛ اگر مصرف نکند به نوعی لذت زندگی او قطع می‌شود، و در چنین شرایطی هر واقعه‌ای یا هر رخدادی هم باید مصرف شود. پدیده‌هایی مثل جنگ که نوعی وضعیت خاص‌اند به گونه‌ای تفسیر می‌شوند که قابل مصرف شود و لذت خلق کند؛ در چنین شرایطی علت و چرایی جنگ‌ها معنا ندارد و انسان مصرف‌کننده باید جنگ یا رشادت‌های جنگی و ظلم‌های جنگی را به‌نوعی برای خودشان به قصه‌هایی تبدیل کند که قابل مصرف شود. 🔹انسان کارآفرین هم در معنا سیطره فعلی آن یعنی همه انسان‌ها به‌جای آنکه در سیستمی یا مکانی خلق ایده کنند باید به صورت فردی خودشان را نوآوری کنند و هر انسان یک شرکت است. در چنین شرایطی تولید و خلق کالا‌های استراتژیک موضوعیت ندارد، آنچه اهمیت دارد فقط کالایی است که خلق ارزش مالی در کوتاه مدت را صورت دهد. در چنین شرایطی ایده صلح فانتزی جایگزین نبرد و جنگ و دفاع از حقیقت می‌شود؛ چراکه سوژه کارآفرین نئولیبرالیزه شده نه به‌دنبال تولید ملی و نه به‌دنبال حقیقت است؛ بلکه صرفاً سعی دارد در نظم بازار خودش به موفقیت برسد. 🔸حالا در چنین اتمسفری اگر بخواهیم قصه جنگ را بگوییم باید بدانیم ۲ رویکرد به شدت تهاجمی قصد وارونه‌سازی از جنگ در منطقه را دارند، در نظمی مصرف‌کننده کارآفرین ایده دفاع از ملت و وطن به‌نوعی منسوخ شده و قطعاً در ذهنیت این افراد قصه جنگ نوعی باخت است و عقب اُفتادگی از سایر ملت‌ها توسعه‌یافته‌تر؛ این دقیقاً همان نقطه نزاعی است که باید فهمیده شود تا قصه جنگ را به درستی بیان کرد. 🔹باید روایت خاورمیانه و روایت لبنان و فلسطین را بیرون از این ساحت باز تعریف کرد؛ باید نشان داد حتی انسان فلسطینی و لبنانی حق مصرف کردن هم ندارند و اصلاً کار‌آفرین هم نمی‌توانند باشند؛ یعنی انسان خاورمیانه‌ای در سطحی فقط باید نظاره‌گر افراطی شدن ایده غربی‌ها باشد و در‌حالی‌که انسان‌های خاورمیانه‌ای در سطح اجتماعی به شدت به دنبال دوستی و ارتباطند؛ وطن برای آن‌ها بیرون از روایت فربه شده فعلی است و اسطوره‌های آن‌ها نه در کتاب‌ها بلکه در حال زیست با آن‌ها است؛ اما چون غرب انسان مصرفی و کارآفرین را انسان تراز معرفی می‌کند، بیرون از این سیطره زیستن را غیر‌ممکن معرفی می‌کند. 🔸وظیفه ما برای قصه‌گویی این است که اثبات کنیم بیرون از نظم استبدادی و خشن زندگی با دوستی و عشق و بدون مبانی صرف اقتصادی در جریان است و این تمایز بارز انسان خاورمیانه‌ای با انسانی است که غربی‌ها در مدل نئولیبرالی در حال ترویج آن هستند. ما باید انسان خاورمیانه‌ای را بیرون از این دوساحت معرفی کنیم و هر گونه تعریف انسان خاورمیانه‌ای از لنز خشن نئولیبرالی باعث می‌شود این جنگ در بلندمدت مصرف شده و یا به کالایی برای سودجو‌ها بدل شود.